جنسیت، توانافزایی و اقتصاد تیمارداری نانسی فولبر تیمارداری را چگونه باید تعریف و اندازهگیری کرد تا بر شناخت ما از تأثیر توسعۀ اقتصادی بر زندگی ن بیفزاید؟ این مقاله به این پرسش میپردازد و چند رویکرد عملی برای تولید شاخصهای توسعه پیشنهاد میدهد که شاید بتوانند تفاوتهای جنسیتی را در مراقبت از وابستگان در هر دو وجه مالی و زمانی اندازه بگیرند.
جنسیت، توانافزایی و اقتصاد تیمارداری
نانسی فولبر
تیمارداری را چگونه باید تعریف و اندازهگیری کرد تا بر شناخت ما از تأثیر توسعۀ اقتصادی بر زندگی ن بیفزاید؟ این مقاله به این پرسش میپردازد و چند رویکرد عملی برای تولید شاخصهای توسعه پیشنهاد میدهد که شاید بتوانند تفاوتهای جنسیتی را در مراقبت از وابستگان در هر دو وجه مالی و زمانی اندازه بگیرند.
گزارش توسعۀ انسانی سازمان ملل برای پایش پیشرفت کشورها در زمینۀ رشد قابلیتهای ن از دو شاخصِ توسعۀ جنسیتی (GDI)2 و توانافزاییِ جنسیتی (GEM)3 بهره گرفته است. شاخص توسعۀ جنسی به کار ارزیابی سلامت و رفاه نسبی ن میآید. اما سنجۀ توانافزاییِ جنسیتی از این فراتر میرود تا میزان مشارکت در فعالیتهایی را ارزیابی کند که از دیرباز در قبضۀ مردان بودهاند: اشتغال مزدی، شغلهای تخصصی و مدیریتی و کرسیهای نمایندگی مجلس.
بسیاری از ناظران محدودیت این شاخصها را خاطرنشان کرده و بهرهگیری از برخی شاخصهای تکمیلی چون شاخص انصاف جنسیتی یا منزلت نسبی ن را پیشنهاد دادهاند. بحثی که این مقاله به میان میکشد نیاز به ایجاد شاخصهای دیگری است که بتوانند فشار مسئولیت مالی و زمانیِ مراقبت از افراد وابسته را اندازه بگیرند. در کنار اندازهگیری دستاوردهای تیمارداری بر حسب میزان ارتقای سلامت و آموزش، لازم است سنجههای بهتری برای اندازهگیری دروندادهای تیمارداری در شاخص توسعۀ انسانی منظور شود.
توجه بیشتر به مراقبتهای بیجیره و مواجب برخاسته از نقدهای نهنگر است بر الگوی همهـنانآور»۴ که ن را تشویق میکند کار خود را تغییر دهند تا هرچه بیشتر شبیه کار مردان شود. هرچند کارهای مراقبتی که از دیرباز ـ هم درون خانواده و هم بیرون از آن ـ مختص ن بوده توان آنان را کاسته است، اما تیمارداری درواقع امکانات مهمی برای پرورش قابلیتهای انسانی فراهم میسازد. مسئولیت پرورش و رسیدگی به وابستگان از هر دو جنبۀ مالی و زمانی بسیار سنگین و دستوپاگیر است. ن ممکن است نگرانِ رفاه فرزندان و دیگر وابستگان خود باشند و دنبال برابری جنسیتی نروند، یا به راهحل جایگزین رو بیاورند و آن اینکه برای کمینهسازی فشار مسئولیتهای تیمارداری اصلاً بچهدار نشوند. این روند بچهدار نشدن در بسیاری کشورها ازجمله ایتالیا و اسپانیا و کرۀ جنوبی رو به رشد است به طوری که نرخ باروری در آنها بسیار پایینتر از حد جانشینی است.
بسیاری از صاحبنظران تهایی را تبلیغ میکنند که مردان را به مشارکت فعالانهتر در تیمارداری خانواده برانگیزد و پشتیبانی عمومی بیشتری نیز برای این کار فراهم سازد. این تها میتوانند، در کنار تشویق ن به اشتغال مزدی، هم ن و هم مردان را به ترکیب کارِ مزدی و رسیدگی به خانواده تشویق کنند. پشتیبانی از چنین تهایی را میتوان با ارائۀ تصویری دقیقتر از هزینهها و دستاوردهای تیمارداری افزایش داد. تیمارداری هزینههایی را به شکل تعهدات مالی، فرصتهای ازدسترفته و درآمدهای صرفنظرشده تحمیل میکند ـ اما دستاوردهای نهفتهای نیز دارد که از آن جمله استحکام بیشتر در خانواده و پیوندهای اجتماعی و عرضۀ خدمات مطلوبتر به وابستگان است.
هیچیک از دو شاخص توسعۀ جنسیتی و توانافزاییِ جنسیتی حرف چندانی دربارۀ مشارکت در اقتصاد تیمارداری ندارند. سنجۀ توانافزاییِ جنسیتی درواقع متضمن همان الگوی همهـنانآور» است که نظریهپردازان نهنگر اغلب به نقد کشیدهاند. این سنجه همچنین دربارۀ ارتقای جایگاه نسبی ن مبالغه میکند.
با دو پرسش فرضی میتوان این نکته را روشن کرد. نخست اینکه دسترسی بیشتر به درآمد بازار چه تأثیری بر مسئولیتهای ن در حمایت از وابستگان میگذارد؟ نی که بیشتر پول درمیآورند احتمال دارد تعهدات مالی تازهای را هم متقبل شوند. اندازهگیری نابرابریهای درون خانوار دشوار است اما بازتاب نابرابریهای درون خانواده۵ را اغلب میتوان در افزایش خانوارهای بچهدار دید که تأمین معاش آنها را مادر بهتنهایی بر عهده دارد.
این سنگینتر شدن بار حمایت از وابستگان حتی اگر کم هم باشد بر نابرابری میان ن میافزاید. ن مجرد یا بیوۀ بدون فرزند معمولاً بیشتر از مادری با فرزندان خردسال میتوانند درآمد خالصی از اشتغال مزدی به دست آورند. روندهای نه شدن فقر» و به فلاکت افتادن مادری» در کشورهای مرفهی چون امریکا دیده میشود که برای حمایت از خانوادههای کمدرآمد در برابر فقر و فلاکت کاری صورت نمیدهند. البته این روندها برحسب منطقه تفاوتهای اساسی دارند، اما در برخی از کشورهای درحالتوسعه نیز مشاهده شدهاند، بهویژه کشورهایی که نابرابری درآمد و تحرک کاری در آنها بسیار زیاد است.
پرسش دوم به تخصیص وقت، نه پول، در خانوار مربوط میشود. آیا با افزایش ساعات حضور ن در بازار کار، ساعات کار غیربازاری آنان نیز به همان نسبت کاهش یافته است؟ افزایش مشارکت در اشتغال مزدی اغلب به بهای زمانی به دست میآید که به استراحت و امور شخصی و اوقات فراغت اختصاص دارد. مطالعات دربارۀ تخصیص زمان در امریکا نشان میدهند که ن شاغل اغلب شیفت دوم» هم کار میکنند یا گرفتار کار مضاعف»اند. ساعات کاری در سلامت فردی و رشد قابلیتهای انسانی نقش دارد؛ و بر ارزیابیهای شخصی از حالِ خوش نیز تأثیر میگذارند مثل تغییر سطح اضطراب یا احساس کمبود زمان.
از سوی دیگر، الگوهای تازۀ تخصیص زمان به نابرابریهای میان ن دامن میزنند. زنی تحصیلکرده که درآمد خوبی دارد اغلب میتواند برای ادارۀ امور خانه از بیرون کمک بگیرد، یعنی با استخدامِ جایگزینهایی زمانی را که باید صرف خانهداری یا مراقبت از کودک میکرد از بازار بخرد. اما ن تحصیلنکرده و کمدرآمد معمولاً چنین امکانی را ندارند. زنی که در بافت فشردۀ جمعیت روستایی زندگی میکند شاید از کمک دیگر ن خانواده بهرهمند شود، اما مهاجرانی که تازه به مناطق شهری میآیند دسترسی کمتری به اینگونه کمکهای غیررسمی دارند.
تخصیص وقت و پول بر توانایی ن برای پرورش قابلیتهای خود و فرزندانشان تأثیر میگذارد، و بر اساس آمار درآمد ملی بر سطح زندگی آنها نیز بیتأثیر نیست. اتکا به برآوردهای ارزش کلِ محصولات بازار نمیتواند ابعاد مهم تجربۀ زیستۀ ن را به تصویر کشد. آمارهای سنتی بر قلمرو کار رایگان سرپوش میگذارند و به تگذاران امکان میدهند با خیال راحت آثار منفی کاهش بودجه بر امکانات تیمارداری کودکان و بیماران و سالمندان را نادیده بگیرند.
به گفتۀ صاحبنظران، توانایی پول در بسیج نیروی کار برای تولید» بستگی به عملکرد مجموعهای از روابط اجتماعیِ غیرپولی دارد که نیروی کار را برای بازتولید» بسیج میکنند. عمل کردن به تکالیف تیمارداری از ضرورتهای حفظ سرمایۀ اجتماعی است، یعنی همان درآمدی که بانک جهانی برای توسعۀ اقتصادی حیاتی میداند؛ همچنین مسئول تولید و حفظ سرمایۀ انسانی است.
ورود ن به اشتغال مزدی شاید منابع در دسترس خانوادهها و جوامع برای برآوردن نیازهای خود را افزایش دهد، اما مایۀ مطالبات بیشتری از پول و وقت ن میشود. با وجود کاهش روزافزون نرخ باروری در بسیاری از کشورها، نیازهای سالمندان به همان نسبت برای مراقبت افزایش مییابد. بحران اچآیوی بهویژه در افریقای مرکزی بر نیاز اعضای خانواده به پرستاری از بیماران و یتیمشدگان میافزاید. بحث بر سر تنظیم بودجۀ دولتی و گسترش برنامههای تازۀ استحقاقی پیوسته بحثهای بیشتری دربارۀ مومات تیمارداری به راه میاندازد.
اقتصاد تیمارداری
با وجود غوغایی که توافقنامههای حسابرسی برای اقتصاد تیمارداری بهتازگی به راه انداختهاند از اجماعی روشن خبری نیست. حتی تعریفهای تیمارداری بسیار با هم متفاوتاند. در بسیاری از نشریات سازمان ملل اصطلاح تیمارداری رایگان» در معنایی کلی و مترادف با کار غیربازاری» یا بازتولید اجتماعی» به کار میرود. البته جلب توجه به اهمیت فرایندی چون بازتولید اجتماعی که نیازهای افراد و خانوادهها را برمیآورد بسیار وسوسهانگیز است، اما بهدشواری میتوان فعالیتی را تصور کرد که ربطی غیرمستقیم با این سرفصل کلی نداشته باشد. حتی مرد مجرد شاغلی که شمش فولادی تولید میکند مزدی میگیرد که به او امکان بازتولید نیروی کارش را میدهد.
ادامه مطلب
پژوهشهای اقتصادیِ نهنگر تاریخی طولانی دارند، اما فقط چند دهه است که به عنوان مجموعهچشماندازهایی جدید شناخته شدهاند. آنچه امروز به نام اقتصاد نهنگر میشناسیم دهۀ ۱۹۶۰ در واکنش به الگوی بازار کار و مطالعات خانواده شکل گرفته است. تا پیش از آن، ن و فعالیتهای سنتی ن صرفاً درون خانواده تعریف میشدند.
فعالیتهای درون خانواده نیز جزو فعالیتهای فراغتی» بهحساب میآمدند. مطالعات کار دستمزدی بر فعالیتهای مردان متمرکز بود و تولیدات خانواده خارج از محاسبات ملی قرار داشت و بهندرت کار ن» منبع سرمایهای دانسته میشد. به باور اکثر اقتصاددانان، ن کار»ی انجام نمیدادند که در محاسبات قرار بگیرد. به طور کلی ن، فعالیتهای سنتی ن، و رفاه ن و کودکان نامرئی بودند.
در دهۀ ۱۹۶۰ موضوعات مرتبط با تبعیض جنسیتی و نژادی در بازار کار داغ بود. ایدۀ فعالیتهای بدون دستمزد خانوار همانند اوقات فراغت ریشه کرده بودند. مکتب نوین اقتصاد خانوار نیز میخواست نظریۀ انتخاب عقلانی»۱ را به تصمیمات درون خانواده بسط دهد، اما اکثر پژوهشهای مربوط بیشتر در جهت توجیه نقشهای جنسیتیـسنتی ن در خانواده و دستمزد پایین ن در بازارهای کار بودند و تنها طیف محدودی از مشاغل پولی را به ن اختصاص میدادند. بنا به استدلال اقتصاددانان نئوکلاسیکِ آن زمان، اختلاف در شکل سرمایۀ اقتصادی ن و مردان و به تبع آن در انتخابهایشان ریشه در تفاوتهای ذاتی آنها در سلایق و توانمندی داشت. اقتصاددانان همینطور برای توضیح درآمد پایین ن در بازار کار از تخصص آنها در کارخانگی استفاده میکردند و مسئولیتهای خانگی ن را توجیهگر درآمد پایین آنها در بازار کار نشان میدادند. در این میان نگاه نهای به اقتصاد نبود تا توجیه مردانۀ عقلانی و منطقی قرارگیری ن در طبقۀ دوم اقتصادی و وابستگی مالی ن به مردان را زیر سؤال ببرد.
از دهۀ ۱۹۶۰، با ورود بیشتر ن به حرفۀ اقتصاد، مردانه بودن جریانهای حاضر در محاسبات اقتصادی و به تبع آن تبعیضهای جنسیتی آشکار شدند. اقتصاددانان زن با ترسیم زندگیهای ن و حمایت از مدلهای آنان با مطالعات تجربی دقیق نشان دادند ریشۀ بیشتر مدلهای مقبولیتیافته در اقتصاد جریان اصلی کلیشههای جنسیتی هستند. تلاش آنها همواره در مسیر مطالعۀ نقش جنسیت در اقتصاد از چشمانداز لیبرالی و نقد سوگیریهای مردانه در جریان اصلی اقتصاد بوده است. اقتصاد نهنگر تحلیلهای اقتصادی حاضر را که ن در آن نادیده گرفته شده و در برخی موقعیتها سرکوبگری آنان تقویت شده به پرسش گرفته و با خلق پژوهشهایی نوین تلاش کرده است این نقصها/ کاستیها را برطرف کند. از دهۀ ۱۹۶۰ یعنی آغاز فعالیت اقتصاددانان نهنگر تا حال حاضر میتوان رد پای اقتصاد نهنگر را در اقتصاد خانوار، بازارهای کار،، توسعه، اقتصاد کلان، بودجههای ملی، اخلاق، مراقبت، و نیز تاریخ، فلسفه، روششناسی و حتی آموزش اقتصاد مشاهده کرد. از دهۀ ۱۹۹۰ نیز اقتصاد نهنگر رشتۀ تحصیلی مستقلی در زیرمجموعۀ اقتصاد است و در بزرگترین دانشگاههای دنیا تدریس میشود. به طور خلاصه اقتصاد از منظر نه میخواهد دانش نوینی پی افکند که جنسیت در آن دخالت بیشتری داشته باشد و پدیدههای اقتصادی از منظر فرهنگ نه» یعنی ارتباطات غیرانتزاعی و احساسی و مراقبتی بررسی شوند.
نقد جریان اصلی اقتصاد
هرچند نیتی ن از مطالعات دانشگاهی اقتصاد جریان اصلی ابتدا ریشه در غفلت و انحراف از تجربۀ ن داشت، در اواخر دهۀ ۱۹۸۰ اقتصاددانان نهنگر نقدهای دقیقتری ارائه دادند. به گفتۀ آنها، زمانی که میخواستند سنت، روابط سلطه و پدیدههایی با ارتباطات انسانی فراوان را تحلیل کنند، مدلسازی انتخابیـنظریِ اقتصاد سنتی و تمرکز متعصبانۀ اقتصاددانان بر روشهای اقتصادسنجی و محاسباتی بستری تحمیلی برای آنها به وجود میآورد و به آنها اجازه نمیداد در این حوزهها مطالعه کنند. پس شروع به پرسش از تعریف جریان اصلی اقتصاد، تصویر مرد اقتصادی» و ابزارهای روششناسی آن کردند. شاید بتوان انقلابیترین نماد اقتصاد نهنگر معاصر را پرسش از اهداف پژوهشهای اقتصاد جریان اصلی دانست: مخاطب تفکر اقتصادی چه کسی است؟» و این تفکر چگونه میتواند به زندگی انسان کمک کند؟»
در حالی که بیشتر نظریهپردازان نهنگر قبول دارند جریان اصلی اقتصاد میتواند بهبود یابد، برخی دیگر خواستار چیزی بیش از بازنگری صرف هستند. به نظر دستۀ دوم، که تعدادشان رو به افزایش هم است، پارادایم جریان اصلی اقتصاد مانع توصیف طیف وسیعی از پدیدههای اقتصادی بهویژه پدیدههای مرتبط با ن میشود. حتی با ایجاد مدل اصلاحشده و بهبودیافتهای از جریان اصلی هم نمیتوان برخی از نگرانیهای ن را مرتفع کرد، زیرا به نظر این دسته از متفکران محاسبات جریان اصلی در توصیف برخی پدیدهها، در مقایسه با رویکردهای روشنگرانه، با محدودیت و مقدوریت مواجهاند. از نظر آنها در اقتصاد سنتی مجموعۀ خاصی از ارزشها که بر عوامل مردانهنگر مانند خودمختاری، استقلال، عقلانیت، جدایی و انتزاع تاکید دارند بر عوامل نهنگر مانند وابستگی، ارتباط و تفکر غیرانتزاعی مرجح است. شالودۀ بسیاری از خصوصیات کلیدی مدلهای جریان اصلی را همین عوامل مردانهنگر شکل میدهند و نیز بازتابانندۀ دیدگاه جهان مردانه و مسلط هستند. مثلاً تأکید بر استقلال فردی همۀ توجهات را به محدودۀ بیرون از ارتباطات انسانی و پیچیدگیهای روابط وابسته سوق میدهد. علاوه بر این، مفهوم فرد به عنوان عاملیتی مستقل و شخصیتی واحد به گونهای تعریف شده است که فرد فقط در برابر نیازهای خود مسئول باشد. به طور کلی ساختار نظریهپردازی اقتصاد جریان اصلی همواره با تکیه بر تجربۀ افراد بالغ و مستقل ساخته میشود و نسبت به افرادی که زندگی آنها وابسته به تصمیمات دیگران است و استقلال محدودی دارند مانند کودکان، سالمندان و معلولان بیاعتناست.
طبق دیدگاه جریان اصلی، یک نظریۀ اقتصادی مشروع» باید شکلی به خود بگیرد که با زبان ریاضی قابل تببین باشد. علاوه بر این از هرگونه احتمال نظریهپردازی دربارۀ موضوعاتی که بهروشنی از طریق پارادایم حاضر قابل توضیح نیستند جلوگیری میکند. مثلاً چگونگی تأثیر ادراکهای فرهنگی و هنجارهای اجتماعی بر زندگی اقتصادی بهندرت به عنوان ویژگی اصلی پژوهشهای اقتصادی جریان اصلی قرار میگیرند. چنین موضوعاتی بیشتر به حوزههای دیگر مانند جامعهشناسی محول میشوند. برعکس، توجه به این هنجارها یکی از اهداف اقتصاددانان با دیدگاههای نهنگر است. مثلاً، آنها نشان میدهند که برخی از تصمیمات مانند تصمیم یک مادر برای اینکه بیرون بیشتر کار کند یا به نوزاد خود شیر بدهد بهشدت تحتتأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی بهویژه محیطهای کاری است.
اقتصاددانان نهنگر همانطور که شروع کردهاند به بازسازی علم اقتصاد، به صورتی که رفاه برای همه را بیشتر قابل توجیه کنند، با تعریفی که نظریهپردازی اقتصاد را محدود میکنند به مبارزه برخاستهاند. مثلاً، آنها نشان میدهند که در پژوهشهای اقتصادی توجیهات نامطلوبی از وضعیت اقتصادی ن ارائه میشود و ادعا میکنند که پایههای تاریخی اقتصاد ضد ن است. میشل پاژول به پنج فرض تاریخی خاص دربارۀ ن اشاره میکند که با فرمولهای اقتصادی ترکیب شدهاند و همچنان از آنها برای حفظ این ادعا استفاده میشود که ن با هنجارهای مردان متفاوتاند و باید آنها را بیرون از محاسبات قرار داد،. این فرضها عبارتاند از:
– همۀ ن ازدواج کردهاند یا در آینده ازدواج میکنند و همۀ ن فرزند خواهند داشت؛
– همۀ ن از نظر اقتصادی به مردان خانواده وابستهاند؛
– همۀ ن خانه دارند (یا باید باشند) زیرا آنها قابلیت فرزندآوری دارند؛
– ن در نیروی کار صنعتی غیرتولیدی هستند؛
– ن غیرمنطقی و عوامل اقتصادی نامناسب هستند و نمیتوان به آنها در تصمیمسازی درست اعتماد کرد.
پرسش از اقتصاد جریان اصلی نه به این خاطر بوده است که مدلهای اقتصادی بیش از حد عینی هستند بلکه از این روست که از منظر نه به اندازۀ کافی عینی نیستند. مدلهایی که در اقتصاد سنتی با فرض برابری همۀ انسانها در منابع و انتخابهایشان شروع میشوند به دلیل عدم شناسایی طیف گستردهای از تأثیرات مهم بر زندگی ن مانند هنجارهای جنسیتیشدۀ اجتماعی، ممانعتهای فرهنگی از مشارکت کامل ن در زندگی اقتصادی، نبود توازن قدرت در روابط، اجبار و تهدید به خشونت، جنسیتزدگی نهادهای اجتماعی و قانونی، و تبعیضهای مختلف تحریف میشوند. همچنین این مدلها تنها به موضوعات خاصی از ن توجه دارند و به طور کلی بسیاری از موضوعات چشمگیر برای ن در تحلیلهای اقتصادی کنار گذاشته میشوند. این موضوعاتِ نادیدهگرفتهشده به طرز نامطلوبی بر جنبههایی از زندگی اقتصادی ن بازتاب مییابند و حتی شرایط نقد از زندگی اقتصادی را در هالهای از ابهام فرومیبرند. برای همین بسیاری از اقتصاددانان نهنگر تأکید میکنند که در تحلیل یک پدیدۀ اقتصادی لازم است از رهیافتهای مفهومی استفاده شود که از مفروضهای محاسباتی فراتر برود.
برخی دیگر از اقتصاددانان نهنگر، در مسیر توجه به تنوع زیستی انسانها، خواهان حرکت دانش اقتصاد به سمت پاسخدهی به پرسشهای مهمتر جمعیتی بزرگتر هستند. مثلاً، از نظر جولی نلسون، برای نیازمندان پرسش از چگونگی تأمین نیازهای انسان اام بیشتری دارد تا پرسش از نحوۀ شناخت خواستها و و انتخابهای انسان. همینطور تلاش برای ارزیابی رفاه بشر بسیار سودمندتر از ارزیابی خروجی تولید است. بنابراین، به طور کلی، طرح مباحثی با اهداف نهنگر مستم بازبینی در مفهومسازی است. برخی از مهمترین نوآوریهای نظری پژوهشهای اقتصاد نهنگر به طبقهبندیهای مفهومی در اقتصاد سنتی مانند فردیت، عاملیت، خانواده و شغل است. در مسیر این مبارزه، اقتصاددانان نهنگر ساختار مفروض بین ارزشهای اجتماعی و بازار را میشکنند و زندگی اقتصادی را با توجه به تنوعهای نادیدهگرفتهشدهای که بر درک اقتصادی ن تأثیرگذار است بازتعریف میکنند.
ادامه مطلب
شاغل کمدرآمد و بیثبات سهم ن از رکود اقتصادی مسائل ن» و مسائل اقتصادی» دو موضوع عمیقاً درهم تنیدهاند که تأثیر و تأثراتشان بر یکدیگر بسیار فراتر از چیزی است که به نظر میرسد. حق تحصیل، دسترسی به مراقبتهای بهداشتی مناسب، درآمد مناسب برای امرار معاش، مسئلۀ خشونت خانگی و هزاران موضوع مرتبط با ن اغلب یک پا در نابرابریها و مشکلات اقتصادی ن دارند
از طرف دیگر ن قربانیان اصلی خشونتهای اقتصادی هستند و به دلیل نداشتن دسترسی به منابع مالی یا، فراتر از آن، نداشتن کنترل بر درآمدهای خودشان مورد خشونت و در محرومیت قرار میگیرند.
شاید به همین دلیل، به گفتۀ شهیندخت مولاوردی، معاون رئیسجمهور در امور ن و خانواده، بیش از ۷۰ درصد مطالبات ن در سامانۀ پیامکی معاونت ن ریاستجمهوری در سال ۹۴ مربوط به مباحث اقتصادی و اشتغال بوده است و جالب آنکه در این مورد تفاوتی میان شهر و روستا وجود نداشته است.
چند دههای است که در مطالعات توسعه از ارتباط میان جنسیت و اقتصاد سخن گفته میشود و نْ طبقهای فقیر معرفی میشوند که در مقایسه با مردانِ همطبقۀ خود در فقر مضاعفی به سر میبرند. آمارهای جهانی نشان میدهند که ن بیشتر از مردان در معرض خطر فقر قرار دارند زیرا به دلیل محدودیت تحرک اجتماعی و اقتصادی از قابلیتها و امکانات لازم برای کاهش فقر محروماند. سهم نابرابر و بیشتر ن از فقر در مقیاس جهانی در مفهوم نه شدن فقر» انعکاس یافته است.
اصطلاح نه شدن فقر» الگوهای اجتماعی و اقتصادیای را توضیح میدهد که، به موجب آن، ن به شکل غیرمتوازنی در سراسر جهان فقیر شدهاند. فقر ن، همانند مردان، بر خانوادهها، کودکان و تمام اقتصاد تأثیر منفی دارد. با این حال، بهرغم گذشت چند دهه از شناسایی این روند و اثرات مخرب آن، نه شدن فقر در جهان همچنان ادامه دارد. عوامل بسیاری به عنوان متغیرهای مؤثر در نه شدن فقر شناخته شده است. نابرابری در حقوق و آنچه ن در مقام شهروند استحقاق برخورداری از آن را دارند، نه شدن بخش غیررسمی اقتصاد و محرومیت ن از امتیازات اشتغال رسمی، مهاجرتها و جنگها، از بین رفتن شبکۀ حمایتهای خانوادگی، قومی و… نهتنها به نه شدن فقر بلکه به پیوستن قشر خاصی از ن یعنی ن سرپرست خانوار به گروه فقیرترین فقرا انجامیده است.
در برخی کشورها تهایی به منظور تأمین امنیت اقتصادی ن در نظر گرفته شده است، اما این تلاشها هنوز نتوانسته به تبعیضهای موجود در بازار کار پایان بدهد. ن در بازار کار عموماً به سمت مشاغل یقهصورتی» رانده میشوند، مشاغلی که سنتاً نه تلقی میشوند و عایدی چندانی ندارند. بهعلاوه، ن مزد کمتری در قبال شغلهایی مشابه مردان دریافت میکنند و بسیاری از مشاغل به بهانۀ جنسیتشان از دسترس ن خارج شده است. درصد زیادی از ن هم به دلیل نبود حمایتهای شغلی پس از مرخصی زایمان شغل خود را از دست میدهند و یا به دلیل همکاری نکردن شوهرشان در مراقبت از کودک مجبور میشوند پس از مادر شدن شغل خود را ترک و صرفا وابسته به همسرانشان زندگی کنند. در دهههای اخیر، ن در سرتاسر جهان بیش از پیش به اقتصاد غیررسمی روی آوردهاند، اقتصادی که در آن خبری از بیمه و بازنشستگی نیست و امنیت جانی و مالی برای ن ندارد.
در ایران هم نگاهی به آمار و ارقام منتشرشده نشان میدهد که ایجاد اشتغال برای ن و آمادهسازی بستر مناسب برای حضور آنها در بازار کار کارنامۀ درخشانی ندارد. بر اساس گزارش سال گذشتۀ مرکز آمار ایران، نرخ مشارکت اقتصادی جمعیت ۱۰ساله و بیشتر برای ن ۱۵٫۹ درصد و برای مردان ۶۴٫۹ درصد است. برای جمعیت ۱۵ساله و بیشتر نیز نرخ مشارکت اقصادی ن ۱۷٫۳ درصد و برای مردان ۷۱٫۳ درصد است. این ارقام بیانگر آن است که حدود ۸۳ درصد ن در سن کار غیرفعالاند و تفاوت نرخ مشارکت اقتصادی ن و مردان حدود ۵۴ درصد است. این یعنی بازار کار ایران نتوانسته است برای ن فرصتهای شغلی مناسب ایجاد کند. به علاوه، آمارهای رسمی حاکی از آن است که در بیشتر نقاط کشور نرخ بیکاری ن بالاتر رفته و سال گذشته با ۱٫۹ درصد افزایش به ۲۱٫۸ درصد رسیده است. دادههای اطلس وضعیت ن در سال ۹۴ نیز نشان میدهد که نیمی از ن تحصیلکردۀ دانشگاهی که در جستوجوی کار هستند به شغلی دست نیافتهاند و ۵۰ درصد ن شاغل نیز در بخش اقتصاد غیررسمی کار میکنند.
آمارهای جهانی شاخص شکاف جنسیتی گویای آن است که نرخ مشارکت ن در اقتصاد ایران از پایینترین نرخهای مشارکت در جهان و حتی در خاورمیانه است. شکاف جنسیتی تفاوتهای دو جنس را در کشورهای مختلف در چهار محور اصلی مشارکت و فرصتهای اقتصادی، دستاوردهای آموزشی، بهداشت و بقا و توانمندسازی ی ن بررسی میکند. گزارش سال ۲۰۱۶ مجمع جهانی اقتصاد نشان میدهد رتبۀ ایران در میان ۱۴۴ کشور مورد بررسی ۱۳۹ بوده است، یعنی فقط پنج کشور وضعیتی بدتر از ایران دارند. این در حالی است که دستاوردهای آموزشی ن در ایران بسیار پررنگ و تعیینکننده بوده است و در سالهای اخیر بیش از ۶۰ درصد فارغ التحصیلان دانشگاهها ن بودهاند. بنابراین، بیشترین تأثیر منفی در شکاف جنسیتی در ایران ناشی از مؤلفههای اقتصادی و ی بوده است. ایران در مقولۀ مشارکت اقتصادی، شکاف جنسیتی ۳۵۷/۰ را کسب کرده و از آن بدتر در مقولۀ مشارکت ی با شکاف جنسیتی ۰۴۷/۰ در پایین جدول قرار دارد. این ارقام نشان میدهد که سهم ن در این دو زمینه بسیار ناچیز و فاصلۀ آنان با مردان بسیار زیاد است. اما، شکاف جنسیتی در زمینۀ آموزش در ایران ۹۷۵/۰ است که نزدیک به یک و به معنی برابری کامل است.
با این همه و بهرغم دشواریهای موجود، ن همچنان پیش میروند و برای به دست آوردن سهم خود از عرصۀ حیات اقتصادی با تمام توان تلاش میکنند. ن در همهجای کشور به کارها و فعالیتهای گاه طاقتفرسایی مشغولاند که از حدود وظایف خانهداری و مراقبت از فرزندان بسیار فراتر میرود، اما نه در آمارهای رسمی به حساب میآید و نه حقوق و دستمزد قابلتوجهی به آنها تعلق میگیرد. ورود روزافزون ن به اقتصاد غیررسمی نیز که نوعی سازوکار مبارزه برای بقا محسوب میشود از ضرورت اشتغال و دستیابی به درآمد در زندگی ن خبر میدهد. شمار ن سرپرست خانوار در آمارهای رسمی هر روز بیشتر میشود و این در حالی است که نه مفهوم سرپرست خانوار، خصوصاً در باب ن، برای نمایش فقر و فشارهای حاصل کافی است و نه شمار واقعی نی که بار مالی خانواده را بر دوش میکشند به دلیل ملاحظات مختلف در این آمارها انعکاس مییابد.
واقعیتهای موجود جامعه نشان میدهد که مدتهاست که از تصویر کلیشهای مرد نانآور فاصله گرفتهایم و بخشی از این روند هم به طور حتم نتیجۀ ضرورتها و تنگناهای زندگی ن بوده است و اینکه درآمد مردان دیگر بهتنهایی تکافوی نیازهای خانواده را نمیکند. با این همه، برداشتهای عام از نقش ن در خانواده و نگرش به آنان به عنوان موجوداتی که باید تحت سرپرستی قرار بگیرند و نمیتوانند سرپرست خانوار باشند معضلات آنان را دوچندان کرده است. این باور عمومی که مردان نانآور خانوادهاند و کار ن برای سرگرمی است یا در درآمد خانواده اهمیت فرعی دارد، توجیهی برای پرداخت مزد کمتر به ن در مقابل کار مساوی با مردان و نادیده گرفتن آنها در تگذاریهای کلان اشتغال و مشارکت اقتصادی است.
با زهرا کریمی، اقتصاددان و عضو هیئتعلمی دانشگاه مازندران، دربارۀ وضعیت مشارکت اقتصادی ن در ایران، تحولات جدید بازار کار ن و چالشهای آن گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
گفته میشود بالای ۸۰ درصد مشاغلی که در سال گذشته ایجاد شده در اختیار ن قرار گرفته است اما، بهرغم این، نرخ بیکاری ن نیز روند صعودی خود را حفظ کرده و با ۱٫۹ درصد افزایش به ۲۱٫۸ درصد رسیده است. تحولات بازار کار ن را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا بهبودی در روند اشتغال ن حاصل شده است؟
چند نکته وجود دارد. اول اینکه حضور ن در دانشگاهها و در سطوح آموزش عالی نشانگر علاقهمندی و جدیت آنها و حمایت خانوادههایشان برای حضور ن در عرصههای اجتماعی و اقتصادی است. نی که وارد آموزش عالی میشوند به طور طبیعی دوست دارند که از تخصص و تحصیلاتشان استفاده کنند، مگر آنکه کاری پیدا نکنند و بروند در خانههایشان بنشینند. بنابراین وقتی ۷۰ درصد دانشجویان ما در برخی رشتهها دختر هستند طبیعی است که در حال حاضر و در سالهای آینده شمار نی که وارد بازار کار میشوند افزایش یابد. افزایش شمار شاغلان زن علامت خوبی است که دربارۀ جنبههای مختلف آن صحبت میکنیم. اما افزایش شمار شاغلان را باید در کنار شمار افرادی ببینیم که وارد بازار کار میشوند. اگر عرضه یا تعداد کسانی که وارد بازار کار میشوند بیشتر از فرصتهای شغلی ایجادشده باشد، بیکاری افزایش پیدا میکند.
از سال ۸۵ به این سو، تعداد دانشجویان ما بیش از دو میلیون افزایش پیدا کرده است. میشود برای دورهای حضور آنان را در بازار کار به تعویق انداخت، اما به هر حال این افراد بعد از فارغالتحصیلی به بازار کار سرازیر میشوند. درست است که مشاغلی ایجاد میشود اما تعدادش نسبت به شمار کسانی که وارد بازار کار میشوند بسیار ناچیز است. برای همین شما میبینید که مشاغلی برای ن ایجاد شده است اما در عین حال نرخ بیکاری ن هم بالا رفته یا در بهترین حالت کاهش پیدا نکرده است.
مسئلۀ دیگر این است که چه اتفاقی افتاده که شمار مشاغلی که در اختیار ن قرار گرفته افزایش پیدا کرده است. این در عین حال که میتواند خبر خوبی برای ن باشد علامت بدی برای کل اقتصاد ماست. زیرا مشاغلی که ن عمدتاً اشغال میکنند، ناامن و دستمزدشان پایین است. وقتی بخش عمدۀ مشاغل جدید را ن اشغال کردهاند به این معناست که در این سالها و در شرایط اقتصادی نامناسب که همه دست به عصا حرکت میکنند و سرمایه بسیار محتاط است، مشاغلی که ایجاد شده عمدتاً مشاغلی با درآمدهای ناچیز، فاقد امنیت و بیشتر مربوط به اقتصاد غیررسمی است. تا آنجا که من میدانم از نظر فعالیتهای شغلی هم این مشاغل عمدتاً در بخش خدمات متفرقه طبقهبندی شدهاند. اگر بنگاههای بزرگ فرصتهای شغلی جدید ایجاد نمیکنند، و مشاغل زیادی هم در واحدهای کوچک و متوسط صنعتی از دست میرود، پس میشود حدس زد آن چیزی که ایجاد شده و ن را جذب کرده همین مشاغل ناامن با مزدهای پایین در فعالیتهای خدماتی است. به سخنی دیگر کارفرمایان ترجیح دادهاند که برای مشاغل موقت از نیروی کار ارزان ن استفاده کنند.
رتبۀ ایران در شاخص شکاف جنسی بر مبنای مشارکت و فرصتهای اقتصادی با رتبهاش در دستاوردهای آموزشی و بهداشت و بقا تفاوت چشمگیری دارد. بالا آمدن ن در سطوح آموزشی و تحصیلی و موانع آنان برای ورود به فعالیتهای اقتصادی را چطور میتوان تحلیل کرد؟
همان طور که گفتم حضور ن در آموزش عالی ما واقعاً چشمگیر است. شکاف وضعیت تحصیلی و آموزشی با وضعیت ن در بازار کار مسئلهای جدی در کل خاورمیانه و شمال افریقاست. در اغلب این کشورها، بهرغم اینکه سطح سواد و مهارتهای ن افزایش پیدا کرده، در بازار کار موفقیت قابلتوجهی حاصل نشده است. این هم عمدتاً به عملکرد اقتصادی این کشورها برمیگردد. مثلاً در کشور ما حداقل ۸۰ درصد منابع ارزی از نفت است، استخراج و صادرات نفت فرصت شغلی جدید ایجاد نمیکند. کمبود فرصتهای شغلی سبب میشود که ن در اولویت اشتغال قرار نگیرند و نرخ مشارکتشان خیلی پایین باشد. مشارکت پایین ن در بازار کار در کل منطقه عمدتاً به تنگناها و مشکلات اقتصادی این کشورها برمیگردد. طبیعی است که محدودیت فرصتهای شغلی برای ن به گسترش فقر و نیتی، بهخصوص در میان ن تحصیلکرده، منجر میشود. اما برای مقابله با این وضعیت باید تحولات جدی در اقتصاد ایجاد شود که لازمۀ آن شکلگیری تفاهم و عزم ملی برای ایجاد تحول ساختاری در اقتصاد و حتی ت و شرایط اجتماعی این کشورهاست. در غیر این صورت آمدن و رفتن دولتها نمیتواند تحول جدی در این کشورها ایجاد کند. مسئله بسیار پیچیده است.
بحث نه شدن فقر هم مدتی است که دائماً مطرح میشود. آیا این روند جدیدی است و اگر نه چه تغییراتی را طی کرده است؟
این بحث در ادبیات اقتصاد توسعه کاملاً شناختهشده است. در مناطق فقیرنشین یا در میان گروههای کمدرآمد، ن و کودکان بیشتر در معرض فقر هستند، چون عموماً به درآمد ناشی از کار خودشان دسترسی ندارند. خانوادۀ فقیری را در نظر بگیرید که مادر و کودکان قالی میبافند و این قالی را مرد خانواده، پدر یا همسر میفروشد. در چنین شرایطی ن کنترلی روی درآمد ناشی از کار خود ندارند. در اقتصاد کشاورزی هم به همین ترتیب فروش محصولات در بازار اغلب به دست مردان انجام میشود. بنابراین مردان از آنجا که منابع مالی خانواده را در اختیار دارند، در خانوارهای کمدرآمد، در مقایسه با ن و کودکان، از بهداشت و تغذیۀ بهتری برخوردارند. در حالی که تجربه نشان میدهد زمانی که کنترل منابع مالی خانواده در دست ن است، وضعیت تغذیه و بهداشت خانواده بسیار بهتر است. به همین دلیل این دیدگاه مدتهاست بین عموم پذیرفته شده که فقر در میان ن گستردهتر است و چهرۀ نهتری دارد.
در مورد کشور خودمان، به نظر من وضعیت ن در کل بهتر شده است اما این بهبود در بازار کار انعکاس پیدا نکرده و این مسئلهای جدی است. زیرا در بازار کار شما فقط با مسائل فرهنگی مواجه نیستید، شرط لازم برای تحول در بازار کار عملکرد خوب اقتصاد، سرمایهگذاریهای گسترده و شکلگیری کارخانهها و شرکتهای جدیدی است که فرصتهای شغلی ایجاد و امکان اشتغال را برای ن فراهم میکنند. بهبود وضعیت ن در بازار کار بهتنهایی با تحولات فرهنگی امکانپذیر نیست.
در سالهای اخیر شاهد ورود خیل عظیم ن به اقتصاد غیررسمی و مشاغل کممنزلت مثل دستفروشی یا مشاغل خدماتی با دستمزدهای ناچیز و ناعادلانه بودهایم. حتی ن خانهدار هم این روزها تلاش میکنند درآمدی برای خودشان کسب کنند. آیا این از وجود نوعی نیاز و ضرورت در زندگی ن حکایت نمیکند که آنان را واداشته به هر قیمتی درآمدی هرچند ناچیز برای خودشان دستوپا کنند؟
همینطور است. در حال حاضر بیشتر مردم از گرانی گلایه دارند، در حالی که دولت میگوید تورم تکرقمی شده است. کاهش تورم به معنای افزایش رفاه حال خانوارها نیست، زیرا از سالهای ۹۱ و ۹۲ بعد از تورمهای بالای ۳۰ و ۴۰ درصد قیمتها آنقدر بالا رفتند که بسیاری از خانوارها دیگر نمیتوانند بسیاری از نیازهایشان را برطرف کنند. گرانی و تورم یکی نیستند. ممکن است تورم صفر باشد اما مردم قدرت خرید مایحتاج خود را نداشته باشند. ما در حال حاضر چنین وضعیتی داریم. این وضعیت ن را به تکاپو واداشته است. با کاهش قدرت خرید خانوارها، یافتن شغل و کسب درآمد برای ن ضرورت پیدا میکند. در کشورهای امریکای لاتین هم در دوران بحران اقتصادی بسیاری از ن و جوانان وارد بازار کار شدند. در ایران هم مشکلات اقتصادی که از سال ۸۷ آغاز شده و تأثیر همهجانبۀ آن از سال ۹۰ احساس میشود، بسیاری از ن را به تقلا برای بقا ناگزیر کرده است.
با این حال، اگرچه بخشی از این روند نتیجۀ نیازهای مالی فزایندۀ زندگی است، به اعتقاد من بخشی هم ناشی از تحولات فرهنگی جامعۀ ماست. دختران تحصیلکرده دلشان نمیخواهد در خانه بمانند و به خاطر وضعیت کنونی بازار کار ناچارند با دستمزدهای خیلی پایین کار کنند. بنگاههای اقتصادی هم از این استیصال ن و جوانان استفاده میکنند. فروشگاههای خیلی شیک و مدرنی که در همین شهرهای شمالی اطراف جادهها صف کشیدهاند و هر روز به تعدادشان اضافه میشود حقوق پایینی به فروشندگان زن میدهند. یا در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، به استادان مدعو که دانشجویان و فارغالتحصیلان دکتری هستند ساعتی بین ۷ تا ۱۰ هزار تومان مزد میپردازند. این به خاطر شرایط اقتصادی و اجتماعی ماست که عرضۀ نیروی کار تحصیلکرده در آن بالاست و در مقابل تقاضایی برای این افراد وجود ندارد. درنتیجه، توان چانهزنی ن تحصیلکردۀ ما پایین است چون تعدادشان زیاد است. اگر زنی بگوید با این دستمزد کار نمیکند این نگرانی را دارد که نفر بعدی همین مزد یا حتی کمتر از آن را بپذیرد. مجموع این عوامل که بخش اعظم آن اقتصادی و بخشی فرهنگی است، شرایط بازار کار را برای ن دشوار و نامطلوب کرده و تا زمانی که وضعیت کلان اقتصادی تکانی نخورد این وضع تداوم خواهد داشت.
شما جدیترین مانع اشتغال ن را عملکرد ضعیف اقتصادی کشور و نبود سرمایهگذاری میدانید. اما از اینها گذشته، وقتی به تگذاریهای کلان کشور در عرصۀ اشتغال نگاه میکنیم به نظر میرسد هنوز این نگاه وجود دارد که کار کردن ن امری تفننی و غیرضروری است.
حق با شماست. اگر تغییر نگرشی در میان تگذارن اتفاق نیفتد تحول اقتصادی بهتنهایی نمیتواند وضعیت ن را در بازار کار تغییر دهد. بهخصوص در اثر وجود سقف شیشهای که ن برای ارتقای شغلی و به دست آوردن پستهای مدیریتی با آن مواجهاند. درواقع، برای ایجاد تحولی اساسی در وضعیت ن در بازار کار، شرط لازم بهبود وضعیت اقتصادی و افزایش سرمایهگذاری است اما شرط کافی قطعاً تغییر نگرش نسبت به وضعیت ن در بازار کار است، تغییر در این تفکر که مردان نانآور خانوادهاند و کار ن به اندازۀ آنان مهم نیست. بر اساس آمارهای رسمی، نْ سرپرست بیش از ۱۲ درصد خانوارهای ایرانی هستند و سهم این خانوارها در آمارهای رسمی به مرور بیشتر میشود. درثانی من عمیقاً باور دارم که در خانوارهای ایرانی نقش درآمد ن خیلی خیلی بیشتر و حیاتیتر از آن است که به این ۱۲ درصد محدود شود. در بسیاری از خانوارها مرد سرپرست خانواده است اما درآمد ن تعیینکننده است و اگر این درآمد نباشد خانواده به فقر شدید گرفتار میشود. خیلی اوقات هم در واقعیت ن سرپرست خانوار هستند اما این موضوع به دلایل مختلف پنهان میشود و در آمارها انعکاس نمییابد. برخی نی که همسران معتاد، زندانی یا ازکارافتاده دارند کماکان در سرشماری اعلام میکنند که همسرشان سرپرست خانوار است، در حالی که بار مالی خانواده بر دوش این ن است. بنابراین تأکید بر اینکه ن سرپرست خانوار نیستند و از این رو اشتغال آنان ضرورتی ندارد به معنای تحمیل فقر به خانوارهای زنسرپرست و خانوارهایی است که درآمد ن در آنها تعیینکننده است. این موضوع برای جامعه هم بسیار خطرناک است. اگر ن نتوانند با کار اقتصادی شرافتمندانه نیازهای اقتصادی خود و خانوادهشان را تأمین کنند، چه چیز در انتظار آنهاست؟ فقر، تنفروشی، اعتیاد، قاچاق موادمخدر و انواع آسیبهای اجتماعی که همین حالا هم آمار آن در میان ن بسیار بالا رفته است. البته این امر دلایل متعدد دارد اما بدون شک بیکاری و فقر ن هم به آن دامن زده است. پس اینگونه نیست که جامعه در پاسخ به مشکل بیکاری راهکار سادۀ خروج ن از بازار کار را انتخاب کند بدون آنکه هزینهای برای آن بپردازد. این امر جدا از تحمیل فقر به خانوارهایی که ن نقش مهمی در تأمین هزینههای آن دارند، آسیبهای اجتماعی فزایندهای را به دنبال خواهد داشت.
طرحها و لوایحی که در حوزۀ اشتغال ن پیشنهاد شده است مثل افزایش مرخصی زایمان یا بازنشستگی پیش از موعد ن را چگونه میبینید؟
به نظر من هر کس به هر قصد و منظوری چنین لوایحی را پیشنهاد میکند عملاً وضعیت ن را دشوارتر میکند. ظاهر امر این است که ن اگر دوست دارند میتوانند، بدون محدودیت سنی، با ۲۰ سال سابقۀ کار بازنشسته شوند و این امتیازی برای ن شاغل محسوب میشود. اما واقعیت این است که چنین امتیازاتی شرایط ن در بازار کار را سختتر میکند، زیرا کارفرمایان از استخدام ن جوان با سابقۀ کاری بالا پرهیز خواهند کرد، زیرا احتمال میدهند که این افراد خیلی زود بازنشسته خواهند شد و ارزش سرمایهگذاری ندارند. همین حالا هم استخدام ن در مشاغل تخصصی، به دلیل احتمال بارداری و مرخصی زایمان، با موانعی روبهروست. در شرایط بد اقتصادی، اگر برای نی که در حالت عادی هم نمیتوانند شغلی پیدا کنند امتیازات بیشتری قائل شوید، شرایط را برای استخدام آنها دشوارتر میکنید. لازم نیست اینقدر خانمها را ارج بگذارند، فقط مانعی برایشان ایجاد نکنند و اجازه دهند رقابت کنند و جلو بروند. به قول معروف، از طلا گشتن پشیمان گشتهایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
به نظر میرسد در نوع مشاغل ن هم تغییراتی رخ داده است. بنا بر آمارها، از سهم ن در بخش کشاورزی و صنعت به نسبت یک دهۀ گذشته کم شده و به همان نسبت بر سهم آنان در بخش خدمات اضافه شده است. در حال حاضر بیش از ۵۰ درصد ن در بخش خدمات مشغول فعالیتاند. چرا ن در بخش کشاورزی و صنعت توفیقی نداشتهاند و با توجه به این موضوع چشمانداز آتی بازار کار ن را چگونه میبینید؟
ویژگی اشتغال غیررسمی این است که در فعالیتهای خدماتی غیردولتی بیشتر متمرکز است تا فعالیتهای صنعتی و از آنجا که ن در فعالیتهای غیررسمی بیشتر جذب میشوند سهمشان از این بخش به طور طبیعی بیشتر است. واقعیت این است که نظارت ادارۀ کار و تأمین اجتماعی روی کارخانهها خیلی بیشتر است تا واحدهای کوچک خدماتی. مواردی مانند پرداخت حق بیمه و پرداخت حداقل دستمزد در واحدهای صنعتی بیشتر دنبال میشود تا واحدهای خدماتی غیردولتی. از طرفی در واحدهای صنعتی کارهای دائمی وجود دارد و برای این کارها کارفرمایان گرایش بیشتری به استخدام مردان دارند. بنابراین میماند کارهای بیثبات، ناایمن و کوتاهمدت با مزدهای پایین که عمدتاً در بخش خدمات متمرکزند و ن سهم بیشتری از آنها دارند.
در مورد اینکه کدام بخشهای اقتصادی میتوانند فرصتهای شغلی جدیدی برای ن ایجاد کنند، نگاهی به آمارها نشان میدهد که در بخش کشاورزی قطعاً چشماندازی برای اشتغال ن در آینده وجود ندارد، زیرا اگر این بخش پرتحرک و پویا باشد به سمت مکانیزه شدن میرود و فرصتهای شغلی آن کم و کمتر خواهد شد. بخش صنعت هم همان طور که گفتیم بیشتر به استخدام مردان گرایش دارد. بنابراین بخشی که در اقتصاد ایران فرصت شغلی زیادی برای ن ایجاد میکند و بالای ۵۰ درصد شاغلان زن ما در آن مشغول فعالیتاند بخش خدمات است.
باتوجه به آنچه دربارۀ بخش کشاورزی گفتید آیا روند بیکاری ن در روستاها و شهرهای کوچک تشدید نخواهد شد؟
ن و دختران در مناطق روستایی عمدتاً وارد بازار کار نمیشوند. نرخ بیکاری ن در مناطق روستایی خیلی پایین است، اما این به معنی آن نیست که آنها شاغلاند یا علاقهای به حضور در بازار کار ندارند. اغلب ن روستایی در آمارها خانهدار به حساب میآیند. بیکار، بنا به تعریف مرکز آمار ایران، به کسی گفته میشود که در هفتۀ آخر منتهی به سرشماری در جستوجوی کار بوده باشد. ن در مناطق روستایی کجا به دنبال کار بروند؟ برای همین عموماً ن به جمعیت خانهدار و غیرفعال اضافه میشوند. اما بخش زیادی از این ن بیکار پنهاناند.
در کشور ما سهم ن در جمعیت فعال به طور کلی بسیار ناچیز است. بیش از ۸۰ درصد نِ در سن کار در جمعیتِ فعال نیستند و اغلب این گروه را ن خانهدار تشکیل میدهند. آیا این موضوع خودخواسته و اختیاری است؟
وقتی نرخ مشارکت ن بالای ۱۰ سال حدود ۱۵ درصد است، یعنی از هر ۱۰۰ زن نزدیک به ۱۵ نفر وارد بازار کار میشوند و بالای ۸۵ درصد جمعیت نِ بالقوه فعالْ غیرفعالاند.
در سالهای بعد از انقلاب سهم جمعیت غیرفعال ن بهشدت رشد کرده است. در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی تعداد ن بسیار زیاد است. انتظار میرود که بیشتر ن تحصیلکرده به بازار کار وارد شوند. اما متأسفانه بخش اعظم آنها به جمعیت غیرفعال میپیوندند. بهویژه برای ن تحصیلکردهای که در شهرهای کوچک و روستاها ساکناند فرصت شغلی وجود ندارد. در شهرهای بزرگ هم بسیاری از ن فارغالتحصیل در جستوجوی کار هستند، اما اگر پس از مدتی از یافتن کار ناامید شوند به جمعیت غیرفعال میپیوندند. با توجه به افزایش شمار ن تحصیلکرده، وقتی بیش از ۸۵ درصد جمعیت ن غیرفعالاند، قطعاً بخش بزرگی از آنها بیکارِ پنهان هستند. در نظر بگیرید در کنار یک روستا کارخانۀ فرش ماشینی، پتوبافی یا هر چیز دیگری احداث شود و نیروی کار زن استخدام کند، قطعاً شمار کثیری از زنهای همان روستا، حتی زنهای متأهل و بچهدار، برای استخدام صف میکشند. وقتی چنین گرایشی به کار در میان ن خانهدار شهرها و روستاهای ما وجود دارد، معلوم است که شمار زیادی از ن صرفاً به دلیل فقدان فرصتهای شغلی به جمعیت غیرفعال پیوستهاند و بیکار پنهان محسوب میشوند. نتایج حاصل از پژوهشی که در میان ن مناطق شهری و روستایی استان مازندران در سال ۸۵ صورت گرفت، نشان میدهد که بیش از ۸۰ درصد نِ غیرفعال علاقهمندند کاری پیدا کنند.
آیا نقطۀ قوت و تحرکی در بحث اشتغال ن در کشور میبینید؟
نقطۀ قوت اصلی این است که ن ما واقعاً توانمندند و بخش زیادی از آنها به تحصیل و کار و تلاش گرایش نشان میدهند. مراتب تحصیلی را طی میکنند، دورههای مختلف میبینند، مدتهای طولانی در جستوجوی کارند و به کارهای سخت با مزدهای پایین تن میدهند به امید اینکه بهتدریج شرایط کاری بهتری پیدا کنند. این نشان میدهد که ن ما واقعاً روزبهروز پرتلاشتر میشوند. اما اینکه نتایج دلخواه حاصل نمیشود یا آهنگ تغییرات خیلی خیلی کندتر از چیزی است که ما انتظار داریم، در قدم اول همانطور که گفتم به عملکرد ضعیف اقتصاد ایران برمیگردد که تقصیر این عملکرد اقتصادی نامطلوب بر گردن دولت نیست. اگر فضای کسبوکار ما بد است و صاحبان سرمایه جرئت سرمایهگذاری ندارند، صرفاً به دولت مربوط نمیشود. پس در قدم اول باید عملکرد اقتصادی ما متحول شود تا فرصت شغلی برای ن و مردان ایجاد شود و اگر این اتفاق بیفتد، با پیگیری و تلاشی که ن از خود نشان میدهند، شک نکنید آن تفکری که ن را در بحث کار و اشتغال جدی نمیبیند بهتدریج تغییر خواهد کرد. همین حالا هم در بخش خصوصی میبینیم که برخی مدیران علاقهمندند برای کارهای تخصصی ن را استخدام کنند. به همین دلیل نسبت ن متخصص در کل اشتغال ن در طول دهۀ گذشته رو به افزایش بوده است. این تفکر دارد شکل میگیرد که ن در کار خود جدیاند و تحت هر شرایطی به کارشان ادامه میدهند. پس اتفاق مثبتی که در این سالها افتاده از یک سو تلاش ن و از سوی دیگر تغییر نگرش مثبت نسبت به توانمندی ن است. متأسفانه ایراد کار این است که اقتصاد ما، در حال حاضر، توان جذب این نیروهای فعال و علاقهمند را ندارد.
این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
زکات علم، نشر آن است. هر
وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.
همچنین
وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق
بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.
این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.
اگر زنی در کشور ما عامدانه بخشی از حجاب اسلامی خود را بردارد، چگونه و تحت چه شرایطی این عمل جرم و قابل مجازات است؟ در جریان دادرسی و محاکمه متهم از چه حقوقی برخوردار خواهد بود؟ و کشف حجاب» اساساً در چه اماکنی تعریف و برای آن مجازات در نظر گرفته شده است؟
از پرسش اول شروع میکنیم. بیحجابی» در کجا و چگونه جرم شناخته شده است؟ در تبصرۀ مادۀ ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی (بخش تعزیرات) آمده است: نی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه و یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.» آنچه که بر اساس مادۀ یاد شده مجازات در پی دارد بیحجابی (بدون حجاب شرعی) است؛ اما به نظر میرسد که برداشتِ یگانه و دقیقی از جرم بیحجابی وجود ندارد. در مواجهه با عنوان مجرمانۀ بیحجابی» در قانون مجازات اسلامی، بدون ورود به مباحث شرعی و یا تاریخی مربوط به حجاب میتوان به دو تفسیر مختلف رسید:
اگر با تفسیری مضیق (محدود) یا به نفع متهم ـ آنگونه که در حقوق جزا بایسته و شایسته است ـ بیحجاب را زنی بدانیم که به طور کلی حجاب (پوشش) ندارد، بنابراین جرم یا عنوان اتهامی بدحجابی (حجاب ناقص) یا امثال آن معنیدار نخواهد بود و گسترش مصادیق مجرمانۀ آن غیرقانونی است. به این ترتیب، عملکرد گشت ارشاد و یا تعیین مصادیق مجرمانۀ طرحِ یادشده پذیرفتنی نیست و در حقیقت ورود قهرآمیز به حوزهای از زندگی شخصی و اجتماعی مردمی است که عمل آنان از لحاظ قانونی جرم شناخته نمیشود.
ادامه مطلب
در قرن بیستم، مسلمانان مباحث و مطالب بسیاری دربارۀ منزلت ن در اسلام» مطرح کردهاند. بخش عمدهای از این مجادلات تدافعی بوده است ـ دفاعی دربرابر انتقادات مدرنیستها از قوانین تبعیضآمیز خانواده و روابط جنسیتی نابرابر، که به زعم آنها با استفاده از متون اسلامی توجیه شدهاند.
در قرن بیستم، مسلمانان مباحث و مطالب بسیاری دربارۀ منزلت ن در اسلام» مطرح کردهاند. بخش عمدهای از این مجادلات تدافعی بوده است ـ دفاعی دربرابر انتقادات مدرنیستها از قوانین تبعیضآمیز خانواده و روابط جنسیتی نابرابر، که به زعم آنها با استفاده از متون اسلامی توجیه شدهاند.
این بررسی را با توصیف کلی مفهوم اقتدارِ مردانه آنگونه که علمای پیشامدرن برساختهاند آغاز میکنم، مفهومی که همچنان در قوانین خانوادۀ مسلمان در عصر حاضر انعکاس دارد. سپس تلاشهایی را که از اوایل قرن بیستم برای تولید دانش جدید و تحولخواهانه دربارۀ مفاهیم برابری و عدالت جنسیتی در تفکر حقوقی اسلامی صورت گرفته مرور میکنم. این مرور با مطالعۀ نوشتههای سه متفکر نواندیش مقاطع شاخصی از تاریخ اصلاحاتِ قانون خانواده صورت میگیرد. مجموعۀ این نوشتهها چهارچوب و روششناسی مشخصی برای بازتفسیر متون مقدس اسلامی، که با خانواده و مناسبات جنسیتی در ارتباطاند، ارائه میدهد. این بررسی با ملاحظۀ تغییر تهای حقوقی و جنسیتی در بستر زندگی اجتماعیـاقتصادی مسلمانان از ابتدای قرن بیستم انجام میشود، تغییراتی که تا اواخر قرن به ظهور صداها و مباحث نه در مطالعات اسلامی منجر شدند. مقاله با پرداختن به مومات این تحولات برای پروژۀ ساخت قوانین خانوادهای با حقوق برابر میان زن و مرد درون یک چارچوب اسلامی به پایان میرسد.
ادامه مطلب
روز پنجشنبه، ۷ دی ۹۶، در حالی که شبکههای خبری و کانالهای تلگرامی پر بود از خبر تجمعات اعتراضی مردم در شهرهای مشهد و نیشابور، تصویر زنی در میان اخبار منتشر شد که با بلوز و شلوار تیره بر بالای یک بلندی در خیابان انقلاب ایستاده و شال سفیدی را بر یک چوب آویخته بود. در هفتههای پیش از آن هم دستکم دو ورزشکار زن ایرانی، تکتم زاده، از ورزشکاران تیم ملی قایقرانی، و درنا ماهینی، قهرمان دوومیدانی، در اینستاگرام خود به حجاب اجباری اعتراض کردند. از آنها خواسته شد که از حرکت خود اعلام برائت کنند. تکتم زاده اعتراض خود را با شعری از هیلا صدیقی همراه کرد و در اینستاگرامش نوشت: خانهات را باد برد/تو هنوزم نگران وزش باد در موی منی؟». درنا ماهینی هم جواب تندی داد.
روز پنجشنبه، ۷ دی ۹۶، در حالی که شبکههای خبری و کانالهای تلگرامی پر بود از خبر تجمعات اعتراضی مردم در شهرهای مشهد و نیشابور، تصویر زنی در میان اخبار منتشر شد که با بلوز و شلوار تیره بر بالای یک بلندی در خیابان انقلاب ایستاده و شال سفیدی را بر یک چوب آویخته بود. در هفتههای پیش از آن هم دستکم دو ورزشکار زن ایرانی، تکتم زاده، از ورزشکاران تیم ملی قایقرانی، و درنا ماهینی، قهرمان دوومیدانی، در اینستاگرام خود به حجاب اجباری اعتراض کردند. از آنها خواسته شد که از حرکت خود اعلام برائت کنند. تکتم زاده اعتراض خود را با شعری از هیلا صدیقی همراه کرد و در اینستاگرامش نوشت: خانهات را باد برد/تو هنوزم نگران وزش باد در موی منی؟». درنا ماهینی هم جواب تندی داد.
این موارد نشان میدهد که مسئلۀ پوشش تا چه حد برای نسل امروز ن ایران جدی است. این در حالی است که مدتی قبل هواداران فوتبال ایران به مجری مراسم قرعهکشی جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه توصیه کردند لباس مناسب» بر تن کند تا این مراسم به صورت زنده از تلویزیون ایران پخش شود. درخواست هواداران ایرانی از ماریا کوماندنایا در اینستاگرام او از آن رو صورت گرفت که صداوسیما معمولاً برای نشان ندادن نی که پوشش مناسب با معیارهای این شبکه را ندارند از تصاویر ضبطشده استفاده میکند. رویدادهایی مانند افتتاحیۀ المپیک یا قرعهکشی جام جهانی برزیل به همین دلیل به صورت کامل از تلویزیون پخش نشدند. همچنین مسابقات قهرمانی شطرنج ن سال ۲۰۱۷، که قرار بود در ایران برگزار شود، بحثها و مناقشاتی را دربارۀ حجاب اجباری پدید آورد. علاوه بر اینها، اعضای مرد کادر فنی و تیم همراه کاروان ورزشی ن ـ که از کشورهای دیگر در مسابقاتی که در ایران برگزار میشود حضور مییابند ـ حق همراهی تیم خود را در سالنهای ورزشی ندارند. در اواخر پاییز امسال، انتشار عکسهایی از مربی تیم ملی کبدی تایلند، که با روسری در سالن برگزاری مسابقات قهرمانی ن آسیا در گرکان حضور داشت، به موضوع شوخی و تمسخر کاربران شبکههای اجتماعی و افکار عمومی در ایران بدل شد. البته، پس از انتشار این تصاویر، فدراسیون کبدی عمل مربی تیم تایلند را محکوم کرد و توضیح داد که هیچکس به او نگفته روسری بر سر کند و این کار ابتکار شخصی خود او بوده تا بتواند در سالن حضور یابد و تیمش را هدایت کند. در مورد دیگری، در روزهای پایانی دیماه ۹۶، حجاب زن نوازندۀ چینی در شب سوم جشنوارۀ موسیقی فجر خبرساز شد و موجی از انتقادات به رفتار برگزارکنندگان مراسم به راه انداخت. در آن شب، شال یکی از نوازندگان زن از سرش سُر خورد و افتاد و مأمور حراست جشنواره به روی سن رفت تا شال او را به حالت اول بازگرداند.
اینها فقط گوشۀ کوچکی از مناقشاتی است که حول حجاب اجباری از همان سالهای ابتدای انقلاب تاکنون ایجاد شده است. این مطلب خلاصۀ پژوهشی است که نشان میدهد اجباری شدن حجاب در سالهای بعد از انقلاب نه وماً و صرفاً از رویکرد و منطقی استراتژیک و بالضروره، بلکه از کیفیتی پیشامدی» برخوردار بوده است. پس میتوان به آن نگاهی دیگرگون داشت. این پژوهش همچنین گویای آن است که قانون حجاب نه صرفاً ناشی از اقتداری آمرانه بود و نه ناشی از خواست عمومی و پذیرش همۀ اقشار مردم، بلکه ناشی از وضعیت قمر در عقربی بود که نیروهای ی و اجتماعیِ ظاهراً متعارض را در همداستانی با هم قرار داد.
این موضوع را با چند پرسش ساده پی میگیریم. چه شد که حجاب در سالهای اول بعد از انقلاب به قانونی لازمالاجرا برای نهادهای حاکمیتی و واجبالاطاعه برای عموم ن شهروند جمهوری اسلامی تبدیل شد؟ آیا حکومت برآمده از انقلاب و عاملان و مؤسسان آن پیش از وقوع انقلاب قصد داشتند پوشش اسلامی-فقهی را به یکی از ضروریات و قوانین رسمی حکومت جدید بدل کنند؟ آیا اجباری شدن حجاب برای ن امری محتوم و استراتژیک و محاسبهشده بود یا رویدادی پیشامدی و نتیجۀ همآیند شدن حوادث و نیروهای اجتماعی و ی و برخی اشتراکات نظری و عملی بین نیروهای مستقر در قدرت؟! خلاصه آنکه، اجباری شدن حجاب از کدام آبشخور نظری و فرهنگی تغذیه شد؟
ادامه مطلب
فناوری مانند علم حیطهای است که در وهلهٔ اول به نظر میرسد نسبت به جنسیت جهتگیری خنثی دارد و ادعای بیطرفی و انسانگرایی از آن شنیده میشود. اما در زندگی اجتماعی، که جنسیت یکی از عناصر اصلی آن است، تمام عرصهها به نوعی با جنسیت مرتبطاند. در این میان، ارتباط برخی حیطهها با جنسیت آشکار و برخی دیگر پنهان است. در مورد ارتباط میان فناوری و جنسیت میتوان به مباحثی همچون تعیین و انتخاب جنسیت»، جنسیت و آموزش فناوری»، جنسیت و شغلهای فناوریمحور»، جنسیت و بهرهوری از فناوری» و آثار فناوری بر برابری جنسیتی» اشاره کرد.
فناوری و تعیین جنس فرزند
ارتباط جنسیت و فناوری چنان عمیق است که حتی بر تعیین جنس نیز اثر گذاشته است. امروزه فناوری، با ایجاد قدرت تعیین جنس فرزند، موضوع برتری جنسی را دوباره بازخوانی و احصا کرده است و در آینده موجب برهم خوردن تعادل جنسی و پیامدهای آن خواهد شد.
اکنون فناوری دو روش کلی برای تعیین جنس فرزند ارائه کرده است: الف) روش داخل بدنی که رعایت رژیم غذایی خاص تقریباً دو ماه قبل از بارداری، تعیین زمان مقاربت و کنترل هورمونهای بدن از انواع آن است؛ ب) روش خارج بدنی که در آن از تکنیک پیجیدی استفاده میشود. ابتدا، با برخی داروهای تحریککنندهٔ تخمدان، زن چندین بار تخمکگذاری میکند و سپس لقاح آزمایشگاهی صورت میگیرد. در مرحلۀ بعد کروموزومها بررسی میشوند و هر کدام که جنس مورد نظر را داشته باشد انتخاب و بقیه کنار گذاشته میشوند. تکنیک دیگر فلوسیتومتری است که در آن اسپرمهای X و Y را از هم جدا میکنند و بدین ترتیب میتوانند انتخاب کنند که هنگام انجام لقاح خارج رحمی کدام اسپرم را تزریق کنند. البته در تمام این روشها احتمال خطا وجود دارد. اما فناوری در چند ماه اول حامگی جنس نوزاد را به شکل قطعی تعیین میکند و در صورتی که با جنس دلخواه والدین همخوانی نداشته باشد، امکان سقط جنین را فراهم میکند. در واقع فناوری با قطعیت میتواند از تولد فرزند با جنسی که دلخواه والدین نیست جلوگیری کند.
جداسازیها و موانع مشارکت ن در فناوری
به طور کلی الگوی مشارکت ن در علم و فناوری، از نفی کامل تا جداسازی، به سه شکل صورت میگیرد. جداسازی عمودی» به شرایطی اطلاق میشود که مشارکت ن در سطح خاصی از سلسلهمراتب علمی بیشتر یا کمتر از حد معمول است. جداسازی افقی» به تمرکز بالای ن در برخی رشتههای علمی مانند علوم زیستشناسی و پزشکی و حضور کمرنگ آنان در دیگر رشتهها اشاره میکند. جداسازی قراردادی» نیز به شرایطی اشاره دارد که در یک رشتهٔ خاص مردان به صورت دائمی و ن به صورت پارهوقت یا قراردادی فعالیت میکنند.
نقش ن در توسعهٔ فناوری
هرچند انتظار میرود فناوری ابزاری برای افزایش و تقویت مشارکت اجتماعی ن باشد، در همه جای جهان، ن عموماً حضور قاطعی در عرصههای توسعهٔ فناوری ندارند. ازجمله دلایل این موضوع، اول، انتظارات جامعه از مشارکت آنان و، دوم، دیدگاه خود ن دربارهٔ نقش و عملکردشان در جامعه است. شواهد حاکی از آن است که بهمرور در سطوح بالاتر و تخصصیتر علوم مربوط به فناوری، تعداد ن کم و کمتر شده و در سطوح بالای علمی تعداد آنها بسیار اندک میشود. رشتههای تحصیلی انتخابی ن با مردان متفاوت است. این تفاوتها تقریباً در کشورهای صنعتی و درحالتوسعه مشابه است. ن عمدتاً علاقهمندند که در رشتههای علوم انسانی، هنر و آموزش تحصیل کنند، در حالی که علوم طبیعی و مهندسی رشتههایی هستند که ن کمترین علاقه را به آنها دارند. به همین دلیل ن عضو هیئتعلمی در دانشگاهها عمدتاً متخصصان رشتههای علوم انسانی، علوم اجتماعی و علوم پزشکی هستند. با نگاهی گذرا به محققان در حوزهٔ صنعت متوجه میشویم که در این حوزه هم ن حضور کمی دارند. گرچه اخیراً نسبت ن در میان فارغالتحصیلان رشتههای فنی بیشتر شده، همچنان در بخش تحقیقات نقش کمرنگی دارند. به طور کلی میتوان گفت ن به اندازهٔ مردان در توسعهٔ فناوری سهیم نیستند و تمام این جداسازیها در فرهنگ و نگرش کلیشهمحور به دو جنس ریشه دارد، چراکه توسعهٔ فناوری عرصهٔ اقتدار، جسارت، رقابت، عقلانیت، جرئتورزی و… است که در دنیای کلیشهمحور تداعیکنندهٔ مردانگی هستند.
فناوری، بسترساز برابری جنسیتی
با اینکه بر سر راه مشارکت ن در توسعه و پیشبرد فناوری موانع جدی وجود دارد، با قطعیت میتوان گفت که فناوری آثار مثبت بسیاری نیز بر زندگی ن داشته است. افزایش برابری جنسیتی از شاخصهای رشد و توسعهٔ فناوری محسوب میشود. در این زمینه توسعهٔ فناوری اطلاعات و ارتباطات نقش محوری دارد. بررسی تأثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر نابرابری جنسیتی در مجموعهای منتخب از کشورهای درحالتوسعه و توسعهیافته (۵۷ کشور) در بازهٔ زمانی ۲۰۰۵ـ۲۰۱۲ نشان میدهد که فناوری اطلاعات و ارتباطات تأثیر مثبتی بر برابری جنسیتی داشته و توسعهٔ آن باعث کاهش نابرابری جنسیتی شده است. عوامل متعددی که از طریق آنها فناوری اطلاعات و ارتباطات باعث بهبود برابری جنسیتی میشوند عبارتاند از:
۱. تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی در خصوص برابری جنسیتی. از آنجا که یکی از راههای انتقال دانش و اطلاعات فناوریهای اطلاعات و ارتباطات است، از طریق آن میتوان آداب و رسوم، هنجارها و عملکرد سایر فرهنگها و جوامع را ارائه کرد که این امر به نوبهٔ خود آگاهی از مباحث مرتبط با نابرابری جنسیتی را در پی دارد. بنابراین فناوریهای اطلاعات و ارتباطات ابزار ارزشمندی برای ایجاد تغییر مثبت در تلقی افراد جامعه (بهخصوص خود ن) از جنسیت و در نهایت رفع تبعیض جنسیتی است.
۲. افزایش فرصتهای تحصیلی برای ن. تحصیل ن عامل مهمی در رفع نابرابری جنسیتی است و راههای متعددی را برای کسب و ارتقای مهارتهای ن فراهم میکند تا آنان قادر باشند مشارکت بیشتر و فعالتری در جامعه داشته باشند. مثلاً فناوریهای اطلاعات و ارتباطات امکان آموزش از راه دور را برای ن فراهم میکند که از مزایای آن انعطافپذیری زمانهای مطالعه است. همچنین نی که با موانع و محدودیتهای اجتماعی برای حضور در کلاس مواجهاند، میتوانند از این امکان استفاده کنند.
۳. افزایش فرصتهای اقتصادی برای ن. ن در برخی از جوامع، برای شرکت در مشاغلی که مستم حضور در مکانهای مردانه و برخورد مستقیم با مردان است، با موانع و محدودیتهایی روبرو هستند. در این صورت میتوانند از طریق تلفن، رایانه و اینترنت مشارکت اقتصادی و اجتماعی داشته باشند.
در کل میتوان گفت، چنانچه امکانات تخصیصیافته برای استفادهٔ ن از فناوریهای اطلاعات و ارتباطات افزایش یابد، ن سهم بیشتری در بازار کار مییابند و میتوانند، با ارائهٔ خدمات خود، منشأ تولید کالا و خدمات بیشتری باشند و درآمدهای بالاتری کسب کنند که در کاهش نابرابری جنسیتی مؤثر است.
پیشرفتهای فناوری و اشتغال ن
در فرایند توسعهٔ اقتصادی جوامع، روند تحرک نیروی کار، انتقال از کشاورزی به صنعت، تجارت و خدمات، پیشرفتهای فناوری، تأثیر بسیاری بر فرصتهای اشتغال ن گذاشته است. این بدان معنا نیست که جهت تغییرات فناوری به نفع ن در حال تغییر است. تغییرات فناوری عاملی برای تبیین تغییرات اجتماعی است که تعریف جدیدی از روابط جنسیتی را نشان میدهد. تأثیر فناوریهای جدید بر ن میتواند هم مثبت و هم منفی باشد که به فرایندی بستگی دارد که در آن فناوری توسعه یافته است. طراحی فناوری خاص برای ن ممکن است مشکل باشد اما راهبرد دیگر میتواند طراحی فناوریهایی برای آن دسته از فعالیتها و مشاغلی باشد که ن بیشتر در آنها شاغلاند. فناوریهای جدید باید بتوانند بهرهوری و کارایی ن را در چنین مشاغلی افزایش دهند. ایجاد فرایندی که در آن ن بتوانند با کسانی که این گونه فناوریها را طراحی میکنند تعامل بیشتری داشته باشند عامل مهمی برای انعکاس نیازهای فناورانه در زمینههای شغلی ن است.
در این زمینه یکی از آثار مکانیکی و دیجیتالی شدن صنعت آن است که نیاز به نیروی فیزیکی را کاهش و نیاز به نیروی ماهر را افزایش میدهد. این امر فرصتهای جدیدی را برای ن ایجاد میکند که بتوانند، پس از کسب آموزشهای لازم، مشغول به کار شوند. تا قبل از معرفی فناوریهای جدید، کمتر از یک درصد نیروی کار در صنایع سنگین چین، مانند صنعت فولاد، را ن تشکیل میدادند، اما امروزه، با تغییرات فناورانۀ رخداده، این رقم به حدود ۲۸ درصد میرسد. در حالی که فناوریهای جدید فرصتهای جدیدی ایجاد میکنند، برخی چالشها را نیز برای ن شاغل در صنایعی که بیشتر متکی بر نیروی کار غیرماهر است به وجود میآورند. به مرور که کارفرمایان فناوریهای جدید را جانشین ماشینآلات قدیمی میکنند، ن شاغل غیرماهر شغلشان را از دست میدهند.
فناوری و افزایش خودباوری ن
فناوری با دانشمحوری خود بسیاری از تبعیضهای جنسیتی را کنار گذاشته و، با ایجاد فرصتهای برابر، به افزایش کیفیت زندگی و ارتقای سبک زندگی ن منجر شده است. مثلاً تحقیقات نشان میدهد که مصرف اینترنت در ن با حس استقلال و اعتمادبهنفس»، انعکاس رویدادهای زندگی»، افزایش تعاملات ن»، کاهش انزوای اجتماعی»، افزایش مشارکت اجتماعی»، تغییر باورها و اندیشههای سنتی ن»، افزایش آگاهی ن از حقوق اجتماعی خود»، ایجاد فضای عمومی»، تحرک اجتماعی» و عضویت ن در جامعهٔ اطلاعاتی» در ارتباط بوده است. اینترنت امکان حضور ن را بدون محدودیت زمانی و مکانی فراهم میکند و باعث میشود حس استقلال و اعتمادبهنفس در آنان تقویت شود. ن با حضور در فضای مجازی جنبههای شخصی و رویدادهای زندگی خود را منعکس میکنند و این باعث کاهش انزوای اجتماعی و افزایش تعاملات ن با عقاید مشابه میشود. ن با استفاده از اینترنت سطح دانش و آگاهیشان را بالا میبرند و خود را عضوی از جامعهٔ اطلاعاتی میدانند. آنان با استفاده از فرصتهایی که اینترنت برایشان فراهم میکند و با ایجاد تحرک اجتماعی، و تغییر عقاید و اندیشههای سنتی میتوانند حضور و مشارکت خود را در جامعه افزایش دهند و در نتیجه نقش و جایگاه واقعیشان را در جامعه تثبیت کنند.
در واقع فناوری اینترنت باعث تعاملات ن با عقاید مشابه هم در جامعه میشود. این رسانه با مرتبط ساختن ن در جوامع و افزایش تبادل فرهنگی و فراخواندن آنان به مشارکتهای اجتماعی مجازی امکان دسترسی به منابع یک زندگی متعادل و برابر با مردان را فراهم میکند و حس همسانی را در آنها به اثبات میرساند. ن بر اثر فشارهای اجتماعی و مشکلاتی که در جامعه تجربه میکنند از فرصتی که فضای مجازی برای حضور و تولید محتوا در اختیارشان قرار میدهد به منظور بیان احساسات و عقایدشان استفاده میکنند. آنها با افرادی مشابه خود به تعامل و بحث و گفتوگو مینشینند و راهحلهایی برای رفع مشکلاتشان ارائه میدهند. همچنین اینترنت باعث افزایش سطح آگاهی و دانش ن میشود و آموزش مجازی، با سهولت دسترسی به منابع متعدد، اکثر موانع اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آموزش واقعی ن را برطرف میکند و به عنوان سریعترین و ارزانترین وسیلهٔ تبادلِ اطلاعات پتانسیل بزرگی را برای کمک به ن در حل مشکلات آموزشی فراهم میآورد.
جنسیت و استفاده از فناوری در ایران
در کل میتوان گفت که در ایران نیز جنسیت و فناوری دو مفهوم درهمتنیده و جدانشدنی هستند. فناوری از تعیین جنس تا نقش جنسیت در بهرهوری و توسعه حضور مستمر دارد. حتی نحوهٔ استفاده از مصنوعات فناوری نیز تحت تأثیر جنسیت افراد قرار میگیرد، مثلاً وسایل الکترونیکیای نظیر لپتاپ، موبایل، فلش مموری با رنگهای صورتی، قرمز و ظاهر فانتزی برای ن و با رنگهای خاکستری، مشکی، آبی برای مردان تولید و مصرف میشود. فناوریهای مدیریت بدن (جراحی زیبایی بینی، لیزر، جراحی لاغری، تغییر پوست، تغییر فرم لب و دندان و ابرو) نیز تأثیر قابل ملاحظهای بر زندگی ن ایرانی دارند.
اما در دیگر سو استفاده از فناوری در کارهای خانگی باعث ایجاد فراغت بیشتر برای ن ایرانی شده است و در کنار این امر گسترش فرهنگ استفاده از فناوری موبایل و اینترنت باعث مشارکت بیشتر ن در عرصهٔ اجتماعی و فرهنگی شده است.
قصۀ دختران ایرانشهر برای من از زمستان ۹۵ با متن و عکسی در اینستاگرام شروع شد. متن را در صفحۀ یکی از دختران معروف کولهگرد خواندم که آن زمان مسافر سیستانوبلوچستان بود. مریم و دوستانش در یکی از شبها قصد اتراق در یکی از پارکهای ایرانشهر را داشتند که با منع نیروی انتظامی مواجه شدند. نیروی انتظامی با این استدلال که ایرانشهر ناامن است و امکان چادر برپا کردن در خیابانهای شهر وجود ندارد، مریم و دوستانش را به مقر نیروی انتظامی منتقل و با احترام از آنها دعوت کردند تا در محوطۀ پاسگاه چادرهای خود را برپا کنند.
دختر کولهگرد صبح روزِ بعد از تجربهاش از ایرانشهرگردی نوشت. اینکه شهر بر خلاف آنچه مأموران نیروی انتظامی گفته بودند به هیچ وجه ناامن نیست و مردم بسیار مهرباناند. آنها حتی با همان لباسهای رنگی متفاوت و دور از پوشش عرف ن ایرانشهر و کولهپشتیهای بزرگ و دوربینهای عکاسی روی دوششان در شهر احساس ناامنی نکردند. او ایرانشهر را شهرستان کوچک و آرامی توصیف کرد که نش مثل هر شهر و روستای دیگر در صف نانوایی میایستند، بچههایشان را به مدرسه میبرند و سر کار میروند. اما در ادامۀ متن نوشت او و دوستانش با وجود این مشاهدات تصمیم گرفتهاند قبل از اینکه در شهری با فضای امنیتی دچار مشکل شوند، ایرانشهر را به سمت مقصد دیگری در بلوچستان ترک کنند.
زن اصیل بدون چادر تا دم در هم نمیرود
چند هفته بعد، کاملاً اتفاقی مسافر ایرانشهر شدم. ثمینه یکی از دوستان ایرانشهری دعوتم کرده بود تا میهمان او و خانوادهاش باشم. چند سالی بود که با ثمینه و گروهی از دختران و ن ایرانشهری آشنا بودم اما تا آن زمان فرصت سفر به بلوچستان برایم مهیا نشده بود. مهمترین دلیل سفر نکردن به این منطقه از کشور همان پیشفرضها و تصویر ذهنی غالب بود؛ بلوچستان ناامن است.حتی وقتی کولهام را بستم تا با دو فرزندم راهی آن دیار شوم، همسرم نگران بود و ته قلبش راضی به این سفر نبود. اما من با وجود ثمینه و دوستان دیگر دلم گرم بود و مشتاق دیدن بلوچستانی بودم که از زیبایی و اصالتش بسیار شنیده و خوانده بودم.
پوشش من ساده بود. روپوش و روسری ساده و بلند. با وجود این، پدر ثمینه پیشنهاد داد که یک دست لباس بلوچی بپوشم و چادر سیاه سر کنم. یک دست پیراهن و شلوار زیبای سوزندوزی شدۀ نو هم برایم آماده کرده بودند. نقشهای روی پیراهن قابی پر از رؤیا بود و طرح و رنگ چشمنواز آن هوش از سرم برده بود. دلم میخواست به احترام میزبانم لباس را بپوشم اما فکر چادر منصرفم کرد. سر کردن چادر با وجود کولهپشتی و دو فرزند کوچکم برایم سخت بود. عذرخواهی که کردم، پدر ثمینه برایم توضیح داد که در ایرانشهر هیچ زن اصیلی بدون چادر حتی تا دم در خانهاش هم نمیرود و معمولاً در آنجا به ن بدون چادر نگاه خوبی نمیشود. دغدغههایشان را میفهمیدم. توضیح دادم با همۀ احترامی که برای فرهنگ اصیل بلوچستان قائلم، به نظرم با امکانات بالقوۀ گردشگری که در بلوچستان وجود دارد و توسعهای که ناگزیر خواهد داشت، کمکم ضمن حفظ ارزشهای فرهنگی بومی ظرفیت جامعه در پذیرش شکلهای متفاوت پوشش بالا خواهد رفت. پدر ثمینه چیزی نگفت اما برای من لبخند و نگاه حمایتگرش نشان تأیید بود.
امنیت منطقه بهتر از چیزی است که فکر میکنید اما…
ثمینه تحصیلکرده و شاغل است. یک دختر خردسال دارد و از ن توانمند و فعال حوزۀ ن و کودکان در ایرانشهر است. بارها از او دربارۀ امنیت شهر و کلاً امنیت بلوچستان پرسیدهام. روایت ثمینه با آن تصویری که در ذهن اکثر مردم است تفاوت دارد. اما تأکید میکند که اوضاع آنقدرها هم که کولهگردها از گردش یکروزه در ایرانشهر میگویند گل و بلبل نیست.
میگوید ایرانشهر محلههای مختلفی دارد که هر کدام قوم و طایفۀ خاصی را در خود جای دادهاند. آنها هنوز هم اختلافات قومی را بین خودشان حلوفصل میکنند و به قانون و دادگاه و مراجع قضایی اعتقاد چندانی ندارند. به همین دلیل، در طول این سالها، موارد زیادی از نزاعهای خونین و خشونتبار پیش آمده و هنوز هم کموبیش رخ میدهد. اما، فارغ از این اختلافات قومی، برای دیگر شهروندان معمولاً امنیت نسبی فراهم است. در سالهای اخیر، تلاش زیادی شده تا بستر مناسبتری برای حضور ن در جامعۀ سنتی ایرانشهر فراهم شود. حالا دانشگاه ایرانشهر دانشجویان دختر زیادی دارد و در ادارات و مؤسسات هم ن بسیاری مشغول کارند.
پدران و برادرانمان دشمن ما نیستند
در ایرانشهر غیر از ثمینه دوستان دیگری هم دارم. دوستان مهربان و معرکهای که هر کدام نماد توانمندی، شکوه و اصالت دختران و ن بلوچ هستند و زندگی هر کدام حکایت تلاش خستگیناپذیری است که میتوان بارها شنید و تعریف کرد و خسته نشد. زهرا یکی از آنهاست. ۳۲ساله و مادر دو دختر است، لیسانس آیتی دارد. از زهرا که دربارۀ محدودیتهای ن در ایرانشهر میپرسم اول خندۀ دلنشینی تحویلم میدهد. میگوید: محدودیت که همه جا هست. اینجا هم فعالیت اجتماعی ن محدودیتها و موانع خودش را دارد، اما بر اساس نگرش و فرهنگ هر خانواده هم این سختگیریها کم و زیاد میشود.» از او دربارۀ دخترهایش میپرسم و اینکه آیا نگران بزرگ شدن آنها در این شرایط نیست. نفس عمیقی میکشد و میگوید: ما برای سنتها و فرهنگمان ارزش زیادی قائلیم. میدانیم سختیهایی وجود دارد. میدانیم پدرها و برادرهایمان ممکن است گاهی از فعالیتهای اجتماعیمان حمایت نکنند یا حتی مخالف سرسخت آن باشند. اما دستکم برای من حفظ حرمت مردهای خانوادهام مهم است. وقتی همسرم میداند چقدر برایش احترام و ارزش قائلم احساس نمیکند که میخواهم برای به دست آوردن حقوق انسانیام با او بجنگم. مخالف اینم که به بهانۀ حقوق ن رودرروی پدرهایمان و ریشسفیدهای خانواده بایستیم. آنها دشمن ما نیستند و اگر قرار است تغییری اتفاق بیفتد باید جامعه شرایط پذیرش آن را داشته باشد.»
عابده یکی دیگر از دوستان ایرانشهری است. او هم انتظار تغییری بزرگ و ناگهانی در جامعهاش را ندارد. از زندگی در ایرانشهر با همۀ محدودیتهایی که شهرستان نهچندان بزرگی در قلب جامعۀ سنتی بلوچ دارد ناراضی نیست و مثل زهرا فکر میکند آرامآرام میشود اوضاع را برای حضور بیشتر ن در جامعه فراهم کرد.
تلخیها هم زیاد است
تا اینجا همه چیز به نظرم عادی است و دستکم بین پیشفرضهای ذهنی خودم و واقعیت جامعۀ بلوچ تعارض چندانی ندیدهام. اما فاطمه روایت دیگری دارد. در نوجوانی به او شده و هیچ کدام از اعضای خانوادهاش از این فاجعۀ تلخ باخبر نیستند. فاطمه روزهای تلخی را با افسردگی حاد سپری کرده بدون آنکه مشاور، روانشناس یا دوست و کمکحالی دور و بر خود داشته باشد یا دستکم از حمایت خانواده برخوردار باشد. شنیدن قصۀ فاطمه و دیدن چهرۀ درهمشکسته و رنجورش غم دنیا را بر سرم میریزد.
مریم سالهاست که بهعنوان مددکار اجتماعی در ایرانشهر کار میکند. از او دربارۀ موارد شبیه به ماجرای فاطمه و فراوانی آن میپرسم. سری بهتأسف تکان میدهد و میگوید آسیبهای اجتماعی اینچنینی در ایرانشهر پرتکرار است: اغلب این موارد، به دلایل مختلف و مهمتر از همه ترس از بیآبرو شدن خانواده، حتی به مراکز مشاوره هم ارجاع داده نمیشوند. با این حال، تعداد گزارشهایی از این دست کم هم نیستند.» مریم میگوید: شاید باورش سخت باشد اما در همین جامعۀ سنتیِ نسبتاً بسته ن روسپی وجود دارند که در محلات پرآسیب شهر زندگی میکنند. ن و دخترانی که مردها و پدرهایشان آنها را به دلیل فقر و اعتیاد در اختیار مردان دیگر قرار میدهند.»
در ایرانشهر، اعتیاد ن هم مسئلهای جدی است. مصرف قلیان در میان ن رایج است و بسیاری از آنان به قلیان اعتیاد دارند. مصرف موادمخدر سنتی و صنعتی هم رواج نسبتاً بالایی دارد. آقای س.، از فعالان اجتماعی ایرانشهر، از تلاشهای انجامشده در سالهای اخیر به منظور هدفمند کردن اوقات فراغت ن و دختران و تأمین سلامت و بهداشت آنها میگوید: احداث پارک بانوان و توسعۀ فضاهای آموزشی، فرهنگی و ورزشی برای دختران و ن از اقدامات خوبی است که شهرداری و سایر نهادهای مرتبط انجام دادهاند. هر چند هنوز تا فراهم شدن زیرساختهای مناسب و کافی برای فعالیتهای آموزشی، فرهنگی و هنری ن راه زیادی در پیش است.» او معتقد است: اینطور هم نیست که همۀ پدران و شوهران بلوچ با فعالیت دختران و نشان مخالف باشند. اتفاقاً در فرهنگ بلوچ مردها بسیار خانوادهدوستاند و اینجور نیست که خانه برای ن و دختران مثل زندان باشد. زنها درس میخوانند، کار میکنند، سفر میروند و علایقشان را تا جایی که با ارزشهای خانوادۀ بلوچ تعارض نداشته باشد دنبال میکنند.»
آقای س. بیراه نمیگوید. مدتی قبل خبردار شدم که گروهی از دوستان ایرانشهریام با حمایت خانم افسانه احسانی، که از تسهیلگران توانمند و باتجربه در توانافزایی جوامع محلی هستند، عروسک بومی بلوچستان را احیا کردهاند. دختران و ن ایرانشهری در زمستان ۹۶ برای رونمایی از دهتوک، عروسک بومیشان، به تهران دعوت شدند. حضور آنها در تهران با آن لباسهای باشکوه محلی و فرهنگ و ادب مثالزدنی تحسین همه را برانگیخت. نی که بهعنوان سفیران فرهنگی بلوچستان مهمان پایتخت شده بودند تا تصویر واقعیتری از این منطقه به نمایش بگذارند.
خبری که همه چیز را به هم ریخت
اما قصۀ ن و دختران ایرانشهر آنطور که من آرزویش را داشتم پیش نرفت. خبری که در آخرین روزهای بهار ۹۷ و بعد از خطبههای نماز عیدفطر در ایرانشهر پخش شد بسیاری ازجمله مرا در شوکی عمیق فرو برد. مولوی طیب، خطیب نماز جمعۀ ایرانشهر، در سخنانی از ماجرای هولناک به ۴۱ دختر در ایرانشهر پرده برداشت. این افشاگری در همان دقایق نخست تیتر اول اخبار شد و هشتگ دختران ایرانشهر در شبکههای اجتماعی داغ شد. در حالی که هنوز هیچ مرجع رسمی و قضایی در این مورد اظهارنظری نکرده و صحت و سقم ماجرا مشخص نبود، همگان خواستار رسیدگی و محاکمۀ متهمان شدند.
کمی بعد از افشاگری مولوی طیب، فرماندار ایرانشهر اعلام کرد که هنوز زوایای مختلف این ماجرا بررسی نشده و ابهامات زیادی وجود دارد. صحبتهای فرماندار این شائبه را در اذهان ایجاد کرد که شاید مسئولان دولتی میخواهند پردهپوشی کنند و غائله را بخوابانند. ابتدا جمعی از مردان در تجمعی مسالمتآمیز مقابل فرمانداری ایرانشهر گرد آمدند و سپس نوبت ن شد. تجمع ن با دعوت فرماندار و شورای تأمین شهرستان به سالن اجتماعات فرمانداری هدایت شد و، در فضایی آرام و با رعایت احترام، ن دغدغههای خود را مطرح کردند. فرماندار با دادن این قول که پیگیر ماجرا خواهد بود از ن خواست آرامش خود را حفظ کنند و اجازه بدهند، در فضایی به دور از احساسات و شایعهپراکنی، نیروهای مسئول کار رسیدگی به پرونده را پیگیری کنند.
در شبکههای اجتماعی چه گذشت؟
اما در رسانهها و شبکههای اجتماعی احساسات قابلکنترل نیست. شایعه پشت شایعه ادامه یافت و هر کسی از ظن خود ماجرا را تحلیل کرد. عدهای میگفتند چطور کسانی که با حضور ن در جشن ختم قرآن و حتی شرکت کردنشان در نماز عید فطر مخالف بودهاند حالا از حقوق ن و دختران حرف میزنند. به عقیدۀ این گروه همۀ این افشاگریها و سروصداها برای این بود که در خانوادهها احساس ناامنی ایجاد شود تا محدودیتهای بیشتری برای حضور ن و دختران در فضای عمومی اعمال کنند.
عدهای دیگر اما مولوی طیب را مردمی دانستند و گفتند او برای آنکه بتواند ماجرای به دختران را پیگیری کند و نگذارد دختران بیشتری مورد تعدی قرار بگیرند مجبور شده افشاگری کند و از مردم کمک بگیرد. مولوی طیب که بر خلاف مولوی کریمزایی، دیگر خطیب نماز جمعۀ ایرانشهر، جوان است و پیش از او پدرش نیز خطیب نماز جمعۀ شهر بوده معتمد بسیاری از مردم شهر است و مقبولیت بسیاری نزد آنها دارد.
تجمعهایی له و علیه…
کمی بعد از برگزاری تجمعها، در بیستوهشتم خرداد ۹۷، دادستان کل کشور ضمن تکذیب خبر به دختران ایرانشهر از تعقیب عاملان نشر این ادعا سخن گفت. این سخنان باعث شد تجمع گستردهای در حمایت از مولوی طیب در ایرانشهر برگزار شود. در حالی که مراجع ذیربط دربارۀ پرونده و ابهامات آن موضع مشخصی نگرفته و اطلاع بیشتری در اختیار مردم نگذاشته بودند، دامنۀ تجمعها در حمایت از دختران ایرانشهر به شهرهای دیگر هم رسید. در چهارراه ولیعصر تهران، عدهای از دختران با در دست گرفتن پلاکاردهایی حمایت خود را از دختران آسیبدیدۀ ایرانشهر اعلام و آنها را تشویق کردند سکوت خود را بشکنند.
فعالان اجتماعی؛ نگران و سرخورده
در ایرانشهر اما حس سرخوردگی میان فعالان اجتماعی و بهویژه میان ن موج میزند. همان عدۀ اندکی که تا پیش از این پیگیر وضعیت دختران آسیبدیدۀ احتمالی بودند حالا حاضر به صحبت در اینباره نیستند. یکی از آنها میگوید: حس میکنم همۀ ما در یک بازی و نمایش گیر افتادهایم. انگار عدهای با هدف خانهنشین کردن دوبارۀ ن و دختران این نمایش را ترتیب دادهاند.» او معتقد است: با این اتفاق ده سال به عقب برگشتیم و تلاشهای جامعۀ مدنی در همۀ این سالها به باد رفت. حالا دوباره باید از اول شروع کنیم تا اعتماد مردان و خانوادهها جلب شود و مانع حضور ن در جامعه نشوند.»
فائزه، یکی دیگر از ن فعال ایرانشهر، با خشم و بغض میگوید: دلم نمیخواست اسم دختران شهرم با چنین ماجرایی سر زبانها بیفتد. اینقدر سیاهنمایی به بهانۀ حمایت از حقوق ن ایرانشهر واقعاً لازم نبود.»
آموزش، آموزش و باز هم آموزش
از پریسا که مددکار است و تجربۀ فعالیت در اورژانس اجتماعی ایرانشهر را دارد میپرسم: اگر قرار باشد پایان قصۀ دختران ایرانشهر را بنویسی، چه مینویسی؟ اگر قرار باشد چیزی برای ن و دختران ایرانشهر مطالبه کنی، چه میخواهی؟» دل توی دلم نیست که پریسا چه میگوید. او که در دلش صدها قصۀ تلخ از دختران و ن فراری، معتاد، آسیبدیده و در معرض آسیب شهرش دارد، میگوید: اینجا در شهر من جای آموزش خالی است، جای سازمانهای مردمنهادی که برای آگاهسازی و آموزش مردم در کف محلات تلاش کنند، جای نیروهای داوطلبی که کمک کنند شهر جای امنتری برای همۀ شهروندانش باشد، فرقی نمیکند کودک باشند یا زن یا مرد.»
رحیمه پرویزپور بیستوهشتساله و متولد روستای ابتر از توابع شهرستان ایرانشهر بلوچستان است. ابتر حدود سههزار نفر جمعیت دارد که بلوچ و اهل تسنن هستند. رحیمه مهندسی کامپیوتر خوانده و گویا از قدیم الفتی دیرینه با کتاب داشته است. میگوید وقتی کتاب میخواند آرام میشود، افق ذهنش گشوده میشود و پرندۀ خیالش پروبال میگیرد. شاید لابهلای سطور همین کتابها بود که اولین بار خوابهایی دور و دراز و شیرین برای روستا و مردمانش دید و جسارتی در خودش کشف کرد که انتظارتش را نداشت. رحیمه سال ۹۶ بهعنوان اولین و تنها زن روستا در انتخابات شورای شهر و روستا شرکت کرد. البته او با مخالفت بزرگان فامیل مجبور به انصراف شد اما از پا ننشست و به جستوجوی راههای دیگری برای تحقق رؤیایش برآمد که از زبان خودش شنیدنیتر است.
فقط چند ساعت باقی مانده بود تا پایان مهلت قانونی ثبتنام. بخشداری شلوغ بود. دل توی دلم نبود. دستهایم از هیجان و اضطراب میلرزید و قلبم تند میکوبید. شناسنامه و فتوکپی مدارک تحصیلیام زیر چادرم بود، اما با این حال فکر میکردم همۀ آدمهای توی راهرو دلیل آمدنم را به آنجا فهمیدهاند و دارند با سرزنش و تعجب نگاهم میکنند.»
دختر کوچکی با لباس زیبای بلوچی میآید و در گوش رحیمه چیزی میگوید. سه دختر حدوداً هشتساله گوشهای از اتاق کاهگلی که حالا به همت رحیمه تنها کتابخانۀ روستا شده است روی زمین نشستهاند و نقاشی میکنند. با گذشت نزدیک به یک سال از ثبتنام شورا، هنوز هم موقع تعریف کردن ماجرا صدایش از شوق و هیجان میلرزد. میخندد و دستهایش را نشانم میدهد که عرق کردهاند.
تصمیمم را گرفته بودم و میدانستم هر طور شده میخواهم در انتخابات شرکت کنم. روستایمان را دوست داشتم. میدانستم هر طور شده باید کاری برای مردم بکنم، برای ن و کودکان روستا که اغلب نیازهایشان دیده نمیشد. شوراهای قبل، با وجود زحمت زیادی که کشیده بودند، بیشتر تلاششان صرف برطرف کردن مشکلات عمرانی روستا شده بود. شاید حق هم داشتند اما دیگر وقتش بود که برای ن، برای بهداشت، آموزش و اوقات فراغت ن و کودکان کاری انجام بشود.»
نفس عمیقی میکشد. صدایش آرام میشود. پسر نوجوانی میآید و کتابهایش را تحویل میدهد و میرود. رحیمه با غرور رفتنش را نگاه میکند و نگاهش روی در ثابت میماند.
پدر و برادرهایم پشتم بودند. دایی بزرگم و برادر بزرگم تشویقم میکردند. از قبل متن سخنرانیهای تبلیغاتیام را با کمک دوستانم آماده کرده بودم. فضای مجازی برای نی مثل من که در محیطهای سنتیتر و بستهتر زندگی میکنند و حضورشان در جامعه محدودیتهای بیشتری دارد غنیمت بزرگی بود. تصمیم گرفته بودم بخش زیادی از حرفهایم را در همان گروههای مجازی بزنم و امیدوار باشم که مردم و بهخصوص ن روستایمان حرفهایم را بشنوند و همراهیام کنند.»
مکثی طولانی میکند. انگار بخواهد تمام جزئیات آن روزها را لابهلای خاطراتش پیدا کند و نشانم بدهد. دو پسر کوچک هم به کتابخانه میآیند. تمیزی پیراهن و شلوار بلوچیشان به چشمم میآید. از رحیمه دربارۀ مسابقهای که ظاهراً قرار است در روستا برگزار شود سؤال میکنند و آنها هم گوشهای دیگر روی صندلیهای پلاستیکی مینشینند و کتابها را ورق میزنند. برق خاصی در چشمان رحیمه میدود.
مادرم اوایل موافق تصمیمم نبود. نگران بود که از حرفهای دیگران برنجم و زندگی خانوادگیام آسیب ببیند. اما وقتی دید شوهرم پشتم است و حمایتم میکند او هم حامیام شد. سخت بود، خیلی سخت. این چیزها در روستای ما مرسوم نیست و ن با محدودیتهای زیادی در فعالیتهای اجتماعی روبهرو هستند. اینکه بتوانی عزیزانت را در این شرایط متقاعد کنی که قوی هستی و میتوانی برای بهتر شدن اوضاع کاری بکنی خیلی سخت است.»
دخترها و پسرها که با لباس فرم مدرسه از راه میرسند رشتۀ کلام رحیمه گم میشود. عذرخواهی میکند و میرود سراغ بچهها. دختر کوچک خودش که توی اتاق دیگر خواب بود حالا از سر و صدا بیدار شده و در آستانۀ در مادرش را جستوجو میکند.
در روستای ما، مثل خیلی جاهای دیگر، بیشتر دخترها را در سن کم شوهر میدهند و زود هم باید بچهدار شوند. اما من نوزدهسالگی ازدواج کردم و دخترم هم چهار سال بعد به دنیا آمد. قصد نداشتم به این زودی بچۀ دیگری بیاورم. اما میدانستم ن روستا به محض آنکه از کاندیدا شدنم باخبر شوند نصیحتم میکنند که بنشینم خانه و بچه بیاورم و شوهرم را نگه دارم. بهخصوص که در سالهای گذشته سنتیهای افراطی تلاش زیادی کرده بودند تا زنها را، به بهانۀ محافظت از دین، بیش از همیشه در خانه بنشانند. میدانستم راه سختی پیش رویم است و باید خودم را آماده میکردم که در عین احترام به اعتقادات مردم روستا و فامیلمان برای بهتر شدن اوضاع ن روستا تلاش کنم.»
حالا دیگر صدا به صدا نمیرسد. بچهها بازی میکنند و صدای خندههایشان بلند است. رحیمه میرود و چند دقیقه بعد با دو دختر جوان برمیگردد. دخترها مراقبت از کتابخانه و بچهها را به عهده میگیرند و ما میرویم انتهای حیاط کتابخانه زیر سایۀ درخت کُنار مینشینیم.
همهچیز داشت خوب پیش میرفت و من با شوق و البته اضطراب خودم را برای رقابتی سخت با مردان روستا آماده میکردم تا اینکه چند روز مانده به انتخابات عموی بزرگم شخصاً به دیدنم آمد. آمده بود تا از من بخواهد کنارهگیری کنم. عمویم برایم خیلی عزیز است و دلم نمیخواست روی حرفش حرفی بزنم، اما تصمیمم برای ادامۀ راه قطعی بود. محکم و قاطع به عمویم گفتم که کنار نمیروم. حاجعمویم خیلی صحبت کرد و گفت که با این کارم آبروی فامیل میرود و اسممان میافتد سرِ زبان مردم. پدرم که بزرگترین حامیام بود تحتتأثیر حرفهای عمویم کمی عقبنشینی کرده بود، اما هنوز میگفت اگر من خودم بخواهم پشتم میایستد. و صدالبته که من میخواستم بمانم. دیگر چیزی به انتخابات نمانده بود که این بار عموی دومم به نمایندگی از مردان فامیل به دیدنم آمد. خواستهاش همان بود که عموی بزرگم گفته بود؛ اینکه کنار بکشم و اسم طایفهمان را سرِ زبان مردم نیندازم. میفهمیدم چقدر مضطرب و نگراناند. دلم نمیخواست ناراحتشان کنم، اما میدانستم تصمیمی که گرفتهام درست است و نباید به هیچ قیمتی عقبنشینی کنم.»
چند نفری از ن روستا با لباسهای رنگبهرنگِ زیبا میآیند و با رحیمه سلاموعلیک میکنند. یکیشان بچۀ کوچکی به بغل دارد و انگار موضوع صحبتشان مریضی همان کودک است. رحیمه به من اشاره میکند و به فارسی میگوید بعد از اینکه حرفهایش با من تمام شد میرود دیدنشان. زنها میروند سمت کتابخانه و کمی دورتر از ما زیر سایۀ دیوار کاهگلی مینشینند.
بعد از رفتن عموی دومم، نگرانی و تردید را بهوضوح در چهرۀ پدر و مادرم دیدم. عمویم قاطعانه گفته بود باید انصراف بدهم. گفته بود نمیشود یک زن در جلسات شورا شرکت کند، نمیشود با مرد و زن و غریبه و آشنا سر و کار داشته باشد و این چیزی نیست که مردم روستا قبول کنند. عمویم قاطعانه گفته بود کسی به زن رأی نمیدهد و بهتر است خودم با احترام کنار بکشم. راستش دلم میخواست بمانم و با همۀ این تفکرات که میدانستم اشتباه هستند بجنگم. دلم میخواست بروم و با تکتک مردان روستا حرف بزنم و متوجهشان کنم که حضور یک زن در شورا چقدر میتواند به نفع همۀ اهالی باشد. اما میدانستم باید صبورتر باشم. نمیخواستم مردان فامیل و روستایمان فکر کنند میخواهم با عقایدشان بجنگم. جنگ کار من نبود. من میخواستم کاری کنم که حال ن روستایمان خوب باشد و فکر میکردم خوب بودن حال آنها باعث میشود اوضاع برای مردان هم بهتر شود. اما برای رسیدن به این هدف باید با مدارا و انعطاف بیشتری قدم برمیداشتم.»
هر کدام از مردهای روستا که سوار بر موتور یا پیاده از کنار حیاط کوچک کتابخانه رد میشوند با رحیمه سلاموعلیک میکنند. رحیمه میخندد و برای دخترکش که به سمتش میدود دست تکان میدهد.
اینجا خانۀ مادربزرگم بود که چند سالی خالی بود. بعد از اینکه از نامزدی شورا کنارهگیری کردم تا مدتها فکرم مشغول این بود که چه کاری میتوانم بکنم. هدفم بودن یا نبودن در شورا نبود. میخواستم کمکحال مردم روستا باشم و کاری برایشان انجام بدهم. چون اهل کتاب بودم از قدیم کتابخانۀ پروپیمانی داشتم. با خودم فکر کردم اگر کتاب برای من اینقدر مفید است، پس اگر یک جامعه کتابخوان باشد، چه میشود؟»
اینطوری است که رحیمه سبدش را پر از کتاب میکند و به خانۀ هر دوست و آشنا و فامیلی که میرود به همۀ اعضای خانواده کتاب امانت میدهد. کمکم زنهای روستا هم علاقه نشان میدهند و سبد سیار کتاب جای خودش را در دل اهالی باز میکند. رحیمه هم بیش از پیش به کار دل میدهد.
رفتم از شورا خواستم یک کتابخانۀ واقعی در روستا احداث کنند. گفتند بودجه ندارند و فعلاً نمیشود. اما من وقتی شور و شوق همه بهخصوص بچهها را دیدم تصمیم گرفتم هر طور شده روستا را صاحب کتابخانه کنم. مدتی گذشت تا یاد خانۀ قدیمی مادربزرگ مرحومم افتادم که سه سالی میشود از پیش ما رفته. خانه بدون استفاده مانده بود. با م چند تن از دوستان به این نتیجه رسیدم که خانۀ مادربزرگم با کمی بازسازی میتواند مکان مناسبی برای کتابخانه باشد. بلافاصله دستبهکار شدم و با همان صد جلد کتابی که در کتابخانۀ شخصیام داشتم و صد جلد کتابی که دوست عزیزی برایم هدیه آورده بود کار را شروع کردم. اوایل نه قفسه داشتم و نه جایی مناسب برای قرار دادن کتابها. آنها را روی طاقچههای خانه چیدم. بعد که دوستی مرا به خیران معرفی کرد تعدادی کتاب کودک دریافت کردم که آنها را با ریسمان روی دیوارها آویزان کردم و با همکاری بچههای روستا برای کتابخانه تبلیغ کردیم. شکر خداوند، کمکم آوازۀ کتابخانه در کل روستا پیچید و از خود روستا هم خیرانی به یاریام آمدند. با کمک دوستانم در ایرانشهر و شهرهای دیگر قفسه و میز و صندلی تهیه کردیم و کتابهای زیادی به کتابخانهمان اهدا شد. بعد به فکرم رسید موزۀ کوچکی هم داشته باشیم که معرف میراث فرهنگی روستایمان باشد. حالا ابتر یک موزۀ زیبا هم دارد؛ موزهای که از لباس عروسی مادربزرگم تا اشیای قدیمی پدرها و پدربزرگهایمان در آن نگهداری میشود. کودکان روستا هم، غیر از کتاب خواندن، فعالیتهای دیگری مثل نقاشی، درست کردن رومهدیواری و بازیهای گروهی انجام میدهند. حتی جشنوارههای فرهنگی و ورزشی داریم. زنها هم میآیند و کمک میکنند. جشنوارۀ غذاهای محلی هم داریم. این همان چیزی بود که آرزویش را داشتم؛ اینکه بچههای روستا در محیطی شاد و با بوی کتاب بزرگ شوند و کلمۀ محرومیت از کنار اسم روستا برداشته شود.»
سارا، دختر کوچک رحیمه، توی بغل مادرش مینشیند و با ذوق عروسکش را نشان من و او میدهد؛ عروسکی که شبیه خودش است، با موهای سیاه بافتهشده در دو طرف صورتش و لباس سوزندوزیشدۀ بنفش. رحیمه به عروسک اشاره میکند و میگوید: چند وقت پیش همراه گروهی از دوستانم تصمیم گرفتیم عروسک بومی خودمان را احیا کنیم؛ عروسکی که مادربزرگهایمان با دستهای خودشان برایمان درست میکردند. خیلی از بچههای ما هیچچیز دربارۀ این عروسکها نمیدانستند. اصلاً ندیده بودند که بدانند. با دوستانم سراغ گیسسفیدهای فامیل رفتیم و خواهش کردیم دوباره برایمان عروسک درست کنند. اولش مقاومت میکردند و میگفتند اینها به چه دردی میخورد. بچهها عروسکهای مغازهها را بیشتر دوست دارند. اما حالا میبینند که بچهها عاشق دُهتوک»های زیبای بلوچی شدهاند. فکر کنم حالا همۀ ن روستا ساختن عروسک یادشان آمده باشد.»
درباره این سایت